وسیله موقت

وسیله نجات غریق

وسیله نفوذ

وسیله نقلیه

وسیله نقلیه موتوری

وسیله نهایی یا زیر جلی

وسیله هدایت یا خط سیر

وسیله وصول

وسیله پرتاب

وسیله پیچیدن

وسیله کسب معرفت

وسیله کوبیدن غلات

وسیله گذران

وسیله گردگیری

وسیله یا اسباب تفکیک

وسیلهء ازمایش

وسیلهساز

<hr> مترادف وسیم : پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مه لقا، چشم نواز، خوش منظر <hr> متضاد وسیم : بدلقا

مترادف وسیم : پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مه لقا، چشم نواز، خوش منظر متضاد وسیم : بدلقا

وسیم

وشق

وشم

<hr> مترادف وشی : سرخ، قرمز، گلگون

مترادف وشی : سرخ، قرمز، گلگون

وشی

<hr> مترادف وصال : پیوند، دیدار، وصل، وصلت <hr> متضاد وصال : فراق <hr> برابر پارسی : پیوند، بهم رسیدن، پیوستن

مترادف وصال : پیوند، دیدار، وصل، وصلت متضاد وصال : فراق برابر پارسی : پیوند، بهم رسیدن، پیوستن

وصال

<hr> مترادف وصایت : سرپرستی، قیمومت، کفالت، ولایت، سفارش، وصیت

مترادف وصایت : سرپرستی، قیمومت، کفالت، ولایت، سفارش، وصیت

وصایت

<hr> مترادف وصف : تبیین، تشریح، تعریف، توصیف، شرح، ستایش، مدح <hr> برابر پارسی : فروزه، ستایش، ارج

مترادف وصف : تبیین، تشریح، تعریف، توصیف، شرح، ستایش، مدح برابر پارسی : فروزه، ستایش، ارج

وصف

وصف ناپذیر

<hr> برابر پارسی : ستودن، شناساندن

برابر پارسی : ستودن، شناساندن

وصف کردن

وصفی

<hr> مترادف وصل : اتصال، الحاق، پیوند، ربط، متصل، وصال، وصلت <hr> متضاد وصل : فصل، هجر <hr> برابر پارسی : پیوند، بهم رسیدن

مترادف وصل : اتصال، الحاق، پیوند، ربط، متصل، وصال، وصلت متضاد وصل : فصل، هجر برابر پارسی : پیوند، بهم رسیدن

وصل

<hr> برابر پارسی : پیوستن، پیونددادن

برابر پارسی : پیوستن، پیونددادن

وصل کردن

<hr> مترادف وصلت : ازدواج، تزویج، زفاف، زناشویی، عروسی، مزاوجت، نکاح، وصال <hr> متضاد وصلت : جدایی <hr> برابر پارسی : پیوستگی، خویشاوندی، زناشویی

مترادف وصلت : ازدواج، تزویج، زفاف، زناشویی، عروسی، مزاوجت، نکاح، وصال متضاد وصلت : جدایی برابر پارسی : پیوستگی، خویشاوندی، زناشویی

وصلت

وصلت با خودی

وصلت دادن

وصلت ناجور

<hr> مترادف وصله : پاره، پینه

مترادف وصله : پاره، پینه

وصله

وصله دار

وصله دوزی

وصله دوزی کردن

<hr> برابر پارسی : ناهمگرا

وصله ناجور

وصله و پینه بدنما

وصله وصله

وصله کاری

وصله کردن

<hr> مترادف وصمت : آهو، تباهی، عیب، نقص، عار، ننگ

مترادف وصمت : آهو، تباهی، عیب، نقص، عار، ننگ

وصمت

<hr> مترادف وصول : حصول، دریافت، رسیدن، رسید، نیل، ورود <hr> متضاد وصول : پرداخت <hr> برابر پارسی : دریافت، بدست آوردن، رسیدن، رسید

مترادف وصول : حصول، دریافت، رسیدن، رسید، نیل، ورود متضاد وصول : پرداخت برابر پارسی : دریافت، بدست آوردن، رسیدن، رسید

واژه های حرف "و" - مترادف و متضاد