صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد
پراکنده گویی
پراکندهخاطر
پراکندهسازی
پراکندهگو
پراکندگی
پراکندگی کردن
پراکنش
پراکنی
پرباد
پربار
پربرکت
پربرکتی
پربلا
پربها
پربوته
پرت
پرت شدن
پرت و دور افتاده
پرت کردن
پرت کننده
پرت گو
پرت گویی
پرت گویی کردن
پرتاب
پرتاب تیر به طرف هدف
پرتاب شدن
پرتاب شده
پرتاب ناگهانی
پرتاب نیزه
پرتاب کردن
پرتاب کننده
پرتاب کننده ء توپ
پرتابه
پرتابه شناسی
پرتحمل
پرتره
پرتشدن
پرتعصب
پرتقال
پرتقال شیرین
پرتقالی
پرتقلا
پرتلاش
پرتلالوء
پرتو
پرتو افتاب
پرتو افکندن
پرتو افکندن چراغ
بیشتر