صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد
پس دادنی
پس دید
پس رفت
پس رفت کردن
پس رفتن
پس رفتنی
پس رفتی
پس رو
پس روی
پس زانو
پس زدن
پس زدن تفنگ
پس زدن دهنه اسب
پس زننده
پس زننده اب
پس زنی
پس فروزش
پس قراول
پس مانده
پس مانده غذا
پس مخ
پس نشستن
پس نهاد
پس نهاد کردن
پس نگرانه
پس نگری
پس و پیش
پس و پیش رفتن
پس و پیش سازی
پس و پیش کردن
پس و پیشی
پس وپیش رونده
پس پرداخت
پس کردار پس کنش
پس کنشی
پس کوچه
پس گردن
پس گرفتن
پس گیری
پساب اشپزخانه و امثال ان
پسابش
پسابش داشتن
پسافت
پسافکند
پسانداز
پسانداز کردن
پساوند
پساوند ساختن
بیشتر