پل پیاده رو

پل پیاده روی

پلا تین یا طلا ی سفید

<hr> برابر پارسی : سپید زر، اسپین زر

برابر پارسی : سپید زر، اسپین زر

پلاتین

<hr> مترادف پلاس : زیرانداز، فراش، گلیم، مفرش، سرگردان، ویلان

مترادف پلاس : زیرانداز، فراش، گلیم، مفرش، سرگردان، ویلان

پلاس

<hr> برابر پارسی : ریخت پذیر، تینگه

برابر پارسی : ریخت پذیر، تینگه

پلاستیک

<hr> برابر پارسی : خونآبه

پلاسما

<hr> مترادف پلاسیده : پژمرده، چروک، له، لهیده، لاغر

مترادف پلاسیده : پژمرده، چروک، له، لهیده، لاغر

پلاسیده

پلاسیده شدن

پلاسیده و پژمرده شدن

<hr> برابر پارسی : پَلمَک

پلاک

پلاک اسم

پلاک روی در

<hr> مترادف پلشت : پلید، چرکین، چرک، عفونی، قذر، لچر، ناپاک، نجس، نکبتی <hr> متضاد پلشت : پاک

مترادف پلشت : پلید، چرکین، چرک، عفونی، قذر، لچر، ناپاک، نجس، نکبتی متضاد پلشت : پاک

پلشت

پلشت بر

<hr> مترادف پلنگ : فهد، نمر

پلنگ

پلنگ خالدار امریکایی

پلنگ راه راه امریکایی

پلنگ گربه وحشی

<hr> مترادف پله : پغنه، پلکان، مرقات، نردبام، نردبان

مترادف پله : پغنه، پلکان، مرقات، نردبام، نردبان

پله

پله برقی

پله روان

پله متحرک

پله نردبان

پله پله

پله کان

پله کان عمودی

پله کان نردبانی

پلهء سراشیب

پلهکان پشت

پلوتونیوم

پلوور

پلک

پلک چشم

پلکان

پلکان جلو در

پلکان مارپیچ

پلکان متحرک

پلکانی

پلکیدن

<hr> مترادف پلید : آلوده، بد، پلشت، چرک آلود، چرکین، خبیث، کثیف، ملوث، نجس، تبهکار، بدکار، شریر، فاسد، ناپاک <hr> متضاد پلید : پاک

مترادف پلید : آلوده، بد، پلشت، چرک آلود، چرکین، خبیث، کثیف، ملوث، نجس، تبهکار، بدکار، شریر، فاسد، ناپاک متضاد پلید : پاک

پلید

<hr> مترادف پلیدی : آلودگی، چرک، چرکینی، خباثت، خبث، ریم، غایط، گه، مدفوع، ناپاکی، نجاست، نجسی، نجسی <hr> متضاد پلیدی : پاکیزگی، طهارت

مترادف پلیدی : آلودگی، چرک، چرکینی، خباثت، خبث، ریم، غایط، گه، مدفوع، ناپاکی، نجاست، نجسی، نجسی متضاد پلیدی : پاکیزگی، طهارت

پلیدی

<hr> مترادف پلیس : آژان، پاسبان، شرطه، عسس، محتسب، شهربانی، کلانتری، نظمیه <hr> برابر پارسی : پاسبان، شهربان، شهربانی

مترادف پلیس : آژان، پاسبان، شرطه، عسس، محتسب، شهربانی، کلانتری، نظمیه برابر پارسی : پاسبان، شهربان، شهربانی

واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد