صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ب" - فارسی به عربی
با روشنایی ضعیف تابیدن
با روغن پوشاندن
با ریا
با زر و زیور اراستن
با زوبین ماهی گرفتن
با زور
با زور و فشار پر کردن
با زور پیش بردن
با زیر دریایی حمله کردن
با ستاره نشان کردن
با سر اشاره کردن
با سر خمیده ودولا دولا راه رفتن سربزیر
با سر و دست اشاره کردن
با سر چکمه و پوتین زدن
با سرعت از جای جستن
با سرعت جلو رفتن
با سرعت زیاد حرکت کردن
با سرعت زیادحرکت کردن
با سرور وشعف
با سلیقه
با سلیقه (درست شده)
با سنگریزه فرش کردن
با سنگینی و رخوت حرکت کردن
با سوادی
با سورتمه حمل کردن
با سوزن تزریق کردن
با سیخونک بحرکت واداشتن
با سینه دفاع کردن
با شاخ زخمی کردن
با شانه زور دادن
با شبهه و تردید سخن گفتن
با شبهه وتردید سخن گفتن
با شتاب نوشتن
با شدت ادا کردن
با شدت اصابت کردن
با شدت حرکت یا عمل کردن
با شرارت بی پایان
با شکر مخلوط کردن
با شکوه
با شگفتی نگاه کردن
با صدا جویدن
با صدا راه رفتن
با صدا شکستن
با صدا غذا خوردن
با صدا چیزی خوردن
با صدا گریستن
با صدای بلند
با صدای بلند خندیدن
بیشتر