فارسی به عربی

جلب (احضار) کرد

جلب اعتماد

جلب توجه کرد

جلب رضایت کردن

جلب لطف کردن

جلب نظر کرد

جلب کرد

<hr> برابر پارسی : واکشیدن

جلب کردن

جلبک

جلبک دریایی

<hr> مترادف جلد : بشره، پوست، پوشش، غلاف، لاک، محفظه، رویه، مقوا | به تعجیل، تند، تندوتیز، تندی، جلید، چابک، چالاک، چست، زرنگی، زرنگ، سریع، شتابناک، فرز <hr> متضاد جلد : کند <hr> برابر پارسی : پوست، پوشش، پوشینه، رویه، فرز، لایه

مترادف جلد : بشره، پوست، پوشش، غلاف، لاک، محفظه، رویه، مقوا | به تعجیل، تند، تندوتیز، تندی، جلید، چابک، چالاک، چست، زرنگی، زرنگ، سریع، شتابناک، فرز متضاد جلد : کند برابر پارسی : پوست، پوشش، پوشینه، رویه، فرز، لایه

جلد

جلد بزرگ

جلد و چابک

جلد چرمی هفت تیر وتپانجه

جلد کردن

<hr> مترادف جلسه : اجلاس، انجمن، گردهمایی، مجلس، مجمع، نشست <hr> برابر پارسی : نشست، انجمن نشست، دیدار، گردهمایی

مترادف جلسه : اجلاس، انجمن، گردهمایی، مجلس، مجمع، نشست برابر پارسی : نشست، انجمن نشست، دیدار، گردهمایی

جلسه

جلسه آینده

جلسه اضطراری

جلسه اینده

جلسه بسته

جلسه تمهیدی

جلسه توجیهی

جلسه را

جلسه را از سر گرفت

جلسه را به تأخیر (تعویق) انداخت

جلسه را به تاخیر انداخت

جلسه را به تعویق (تأخیر) انداخت

جلسه را به تعویق انداخت

جلسه را به نشانه اعتراض ترک کرد

جلسه را به وقت دیگر موکول کرد

جلسه را به وقت دیگر موکول کرد (انداخت)

جلسه را خاتمه یافته اعلام کرد

جلسه را موقتا تعطیل کرد

جلسه را موقتاً تعطیل کرد

جلسه را پایان داد

جلسه راهنمایی

جلسه رسمی

جلسه سالانه

جلسه سرّی

جلسه سری

جلسه عادی

جلسه علنی

جلسه عمومی

جلسه غیر رسمی

جلسه غیر علنی

جلسه غیر منتظره

جلسه غیرعلنی

جلسه فوری

واژه های حرف "ج" - فارسی به عربی