صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "خ" - فارسی به عربی
خوشنودی از خود
خوشنویس
خوشنویسی
خوشه
خوشه دار یا گوشدار کردن
خوشه چینی کردن
خوشه کردن
خوشوقت
خوشگذرانی کردن
خوشگل
خوشگلی
خوشی
خوشی اور
خوشی دادن
خوشی کردن
خوف
خوفناک
خون
خون الود
خون الود کردن
خون الودکردن
خون امدن از
خون بسته و لخته شده
خون بها
خون جاری ساختن
خون جاری شدن از
خون جاری کردن
خون ریختن
خون سردی
خون کسی را بجوش اوردن
خون گرفتن از
خون گرم
خونابه
خونبها
خونخوار
خونخواه
خونخواهی
خونخواهی کردن
خونریز
خونریزى
خونریزی
خونسرد
خونسردی
خونسردی و بی اعتنایی
خونش به جوش آمد (از خشم)
خونش به جوش امد
خونگرم
خونی
بیشتر