صلیب عیسی

<hr> مترادف صمغ : انگم، رزین، سقز <hr> برابر پارسی : شیره درخت، زنج، اَنگُم

مترادف صمغ : انگم، رزین، سقز برابر پارسی : شیره درخت، زنج، اَنگُم

صمغ

صمغ کاج

صمغی

صمغی شدن

<hr> مترادف صمیمانه : اخلاص آمیز، بااخلاص، صادقانه، قلباً، مخلصانه <hr> متضاد صمیمانه : غیرصمیمانه <hr> برابر پارسی : پاکدلانه، از ته دل، پایمردانه

مترادف صمیمانه : اخلاص آمیز، بااخلاص، صادقانه، قلباً، مخلصانه متضاد صمیمانه : غیرصمیمانه برابر پارسی : پاکدلانه، از ته دل، پایمردانه

صمیمانه

صمیمانه گفتگو کردن

<hr> مترادف صمیمی : بااخلاص، بامحبت، خالص، راستین، صمیم، مخلص، یکرنگ <hr> متضاد صمیمی : دورو، غیرصمیمی <hr> برابر پارسی : خودمانی

مترادف صمیمی : بااخلاص، بامحبت، خالص، راستین، صمیم، مخلص، یکرنگ متضاد صمیمی : دورو، غیرصمیمی برابر پارسی : خودمانی

صمیمی

<hr> مترادف صمیمیت : ارادت، خلوص، دوستی، محبت، مودت، وداد، وفا، یکدلی، یکرنگی، یگانگی <hr> متضاد صمیمیت : دورنگی، دورویی <hr> برابر پارسی : یکرنگی، یگانگی، بی آلایشی، پاکدلی، خودمانی

مترادف صمیمیت : ارادت، خلوص، دوستی، محبت، مودت، وداد، وفا، یکدلی، یکرنگی، یگانگی متضاد صمیمیت : دورنگی، دورویی برابر پارسی : یکرنگی، یگانگی، بی آلایشی، پاکدلی، خودمانی

صمیمیت

صمیمیت و همدلی

صمیمیت وهمدلی

<hr> مترادف صناعت : پیشه، حرفه، صنعت، کار، هنر

مترادف صناعت : پیشه، حرفه، صنعت، کار، هنر

صناعت

<hr> برابر پارسی : دمپایی، کفشک

برابر پارسی : دمپایی، کفشک

صندل

صندل پوشیدن

<hr> برابر پارسی : چهارپایه، کرسی

برابر پارسی : چهارپایه، کرسی

صندلی

صندلی راحتی

صندلی چرخ دار

<hr> مترادف صندوق : جعبه، محفظه <hr> برابر پارسی : سندوغ، کارسان، گنجه

مترادف صندوق : جعبه، محفظه برابر پارسی : سندوغ، کارسان، گنجه

صندوق

<hr> برابر پارسی : پستو

صندوق خانه

صندوق پست

صندوق پول

صندوق یا تابوت

صندوق یاتابوت

صندوقدار

صندوقه

<hr> مترادف صندوقچه : جعبه، مجری، محفظه <hr> برابر پارسی : کارسانک، یخدان

مترادف صندوقچه : جعبه، مجری، محفظه برابر پارسی : کارسانک، یخدان

صندوقچه

صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند

<hr> مترادف صنعت : تکنیک، حرفه، ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر <hr> برابر پارسی : کار، پیشه، هنر، ساختاری

مترادف صنعت : تکنیک، حرفه، ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر برابر پارسی : کار، پیشه، هنر، ساختاری

صنعت

صنعت استعاره

صنعت اغراق

صنعت دستی

صنعت شیرینی سازی

صنعت گرایی

<hr> مترادف صنعتکار : پیشه ور، صنعتگر

مترادف صنعتکار : پیشه ور، صنعتگر

صنعتکار

<hr> مترادف صنعتگر : استاد، پیشه ور، تکنیسین، صانع، صنعت کار <hr> برابر پارسی : پیشه ور، دست ورز، ورزی

مترادف صنعتگر : استاد، پیشه ور، تکنیسین، صانع، صنعت کار برابر پارسی : پیشه ور، دست ورز، ورزی

صنعتگر

<hr> برابر پارسی : فَیاواری، هنروری، کاری، ساختاری

برابر پارسی : فَیاواری، هنروری، کاری، ساختاری

صنعتی

صنعتی سازی

صنعتی کردن

<hr> مترادف صنف : جنس، نوع، رسته، سنخ، طبقه، فرقه، قسم، پیشه، حرفه، دسته، رده، کلاس، گونه <hr> برابر پارسی : رسته، گروه، رشته، بخش

مترادف صنف : جنس، نوع، رسته، سنخ، طبقه، فرقه، قسم، پیشه، حرفه، دسته، رده، کلاس، گونه برابر پارسی : رسته، گروه، رشته، بخش

صنف

صنف کارگری

<hr> مترادف صنم : الهه، بت، شمن، دلبر، نگار <hr> برابر پارسی : بت، دلبر، دلدار، شمن، نگار

مترادف صنم : الهه، بت، شمن، دلبر، نگار برابر پارسی : بت، دلبر، دلدار، شمن، نگار

صنم

صنم قرار دادن

<hr> مترادف صنوبر : کاج، ناژ <hr> برابر پارسی : سنابر، سروناز، شادرخت

مترادف صنوبر : کاج، ناژ برابر پارسی : سنابر، سروناز، شادرخت

صنوبر

<hr> مترادف صوابدید : پسند، تایید، خیر، صلاح، قبول، مصلحت دید <hr> برابر پارسی : نیک نگری، سِگالش

مترادف صوابدید : پسند، تایید، خیر، صلاح، قبول، مصلحت دید برابر پارسی : نیک نگری، سِگالش

صوابدید

<hr> مترادف صوت : آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صفیر، صلا، لحن، ندا <hr> برابر پارسی : آهنگ، آوا، بانگ، سدا

مترادف صوت : آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صفیر، صلا، لحن، ندا برابر پارسی : آهنگ، آوا، بانگ، سدا

صوت

صوتی

<hr> مترادف صورت : چهره، رخ، رخسار، روی، ریخت، سیما، قیافه، وجه، هیئت، فرم، لفظ، سیاهه، لیست، پرتره، تصویر، تمثال، شکل، نقش <hr> متضاد صورت : معنی <hr> برابر پارسی : روی، چهره، رخسار، رخساره، گونه، مانند

مترادف صورت : چهره، رخ، رخسار، روی، ریخت، سیما، قیافه، وجه، هیئت، فرم، لفظ، سیاهه، لیست، پرتره، تصویر، تمثال، شکل، نقش متضاد صورت : معنی برابر پارسی : روی، چهره، رخسار، رخساره، گونه، مانند

واژه های حرف "ص" - فارسی به عربی