نوشتاری

<hr> برابر پارسی : نوشته ها

نوشتجات

<hr> مترادف نوشتن : تحریر، ترقیم، رقم زدن، کتابت، نگاشتن <hr> متضاد نوشتن : خواندن

مترادف نوشتن : تحریر، ترقیم، رقم زدن، کتابت، نگاشتن متضاد نوشتن : خواندن

نوشتن

نوشتن با حروف بزرگ

نوشتن در دور

<hr> مترادف نوشته : اثر، خط، دستخط، رقعه، رقیمه، عریضه، کاغذ، کتیبه، مراسله، مرقوم، مرقومه، مسطور، مکتوب، مندرج، منشور، نامه، نبشته <hr> متضاد نوشته : گفته

مترادف نوشته : اثر، خط، دستخط، رقعه، رقیمه، عریضه، کاغذ، کتیبه، مراسله، مرقوم، مرقومه، مسطور، مکتوب، مندرج، منشور، نامه، نبشته متضاد نوشته : گفته

نوشته

نوشته خطی

نوشته روی سنگ قبر

نوشته روی سکه ومدال

نوشته شده

نوشته و گفته کفر امیز

نوشته وگفته کفر امیز

نوشنده بسلا متی کسی

نوشنده بسلامتی کسی

<hr> مترادف نوشیدن : آشامیدن، خوردن، درکشیدن، گساردن، نوش کردن

مترادف نوشیدن : آشامیدن، خوردن، درکشیدن، گساردن، نوش کردن

نوشیدن

<hr> مترادف نوشین : شیرین، گوارا، ملایم

مترادف نوشین : شیرین، گوارا، ملایم

نوشین

نوظهوری

<hr> مترادف نوع : سنخ، صنف، قسم، گونه، جنس، جور، رقم، روش، سیاق، طرز، قبیل، قماش، تیره <hr> برابر پارسی : گون، گونه، جور

مترادف نوع : سنخ، صنف، قسم، گونه، جنس، جور، رقم، روش، سیاق، طرز، قبیل، قماش، تیره برابر پارسی : گون، گونه، جور

نوع

نوع انسان

نوع بشر

نوع دوست

نوع دوستانه

نوع دوستی

نوع دیگر

نوع زمین

نوع پرست

نوع پرستی

نوعدوست

نوعدوستانه

<hr> برابر پارسی : گونهای

نوعی

نوعی ابجو

نوعی ابگوشت

نوعی الت بادی موسیقی

نوعی الت موسیقی بادی

نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند

نوعی بازی

نوعی بازی تنیس باتوپ پردار

نوعی بازی رامی

نوعی بازی شبیه جنگ نادر

نوعی تاجریزی

نوعی تار

نوعی جونده نقب زن امریکایی

نوعی رقص واهنگ ان

نوعی رنگ خاکستری کمرنگ

نوعی رنگ قهوه ای

نوعی سنتور یا قانون

نوعی سنگ چخماق یا اتش فشانی سیاه

نوعی سورتمه کوچک

فارسی به عربی

واژه های حرف "ن" - فارسی به عربی