پرده نمابش(مثل پرده اول)

پرده گوش

پردیز

پردیزه

<hr> مترادف پررو : بی آزرم، بی ادب، بی حیا، بی شرم، چشم دریده، گستاخ، وقیح، جسور، مصر <hr> متضاد پررو : کمرو

مترادف پررو : بی آزرم، بی ادب، بی حیا، بی شرم، چشم دریده، گستاخ، وقیح، جسور، مصر متضاد پررو : کمرو

پررو

<hr> مترادف پرز : خمول، خواب، لیقه

مترادف پرز : خمول، خواب، لیقه

پرز

پرزحمت

پرزدار

پرزدن

پرزرق وبرق

<hr> مترادف پرزور : پرتوان، زورمند، قدرتمند، قوی، نیرومند، شدید <hr> متضاد پرزور : کم زور

مترادف پرزور : پرتوان، زورمند، قدرتمند، قوی، نیرومند، شدید متضاد پرزور : کم زور

پرزور

پرزینت

پرس کردن

<hr> مترادف پرستار : تیماردار، خادم، خادمه، خدمتکار، کنیز، ربیبه

مترادف پرستار : تیماردار، خادم، خادمه، خدمتکار، کنیز، ربیبه

پرستار

<hr> مترادف پرستاری : توجه، تیمار، حضانت، خدمت، مراقبت، نگهداری

مترادف پرستاری : توجه، تیمار، حضانت، خدمت، مراقبت، نگهداری

پرستاری

پرستاری کردن

<hr> مترادف پرستش : ستایش، طاعت، عبادت، عبودیت، نیایش

مترادف پرستش : ستایش، طاعت، عبادت، عبودیت، نیایش

پرستش

پرستش کردن

<hr> مترادف پرستشگاه : پرستشکده، عبادتگاه، معبد

مترادف پرستشگاه : پرستشکده، عبادتگاه، معبد

پرستشگاه

پرستشگاه موقت

پرستشگاه یهود

<hr> مترادف پرستو : ابابیل، پرستوک، چلچله، خطاف

مترادف پرستو : ابابیل، پرستوک، چلچله، خطاف

پرستو

پرستیدن

پرسرزنش

پرسروصدا

<hr> مترادف پرسش : استخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سؤال، سراغ، مواخذه <hr> متضاد پرسش : پاسخ، جواب

مترادف پرسش : استخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سؤال، سراغ، مواخذه متضاد پرسش : پاسخ، جواب

پرسش

پرسش دشوار

پرسش نامه مذهبی

پرسش و ازمون

پرسش کردن

پرسشنامه

پرسشگاه

پرسشی

<hr> مترادف پرسنل : اعضا، عضو، کادر، کارمند <hr> برابر پارسی : کارکنان

مترادف پرسنل : اعضا، عضو، کادر، کارمند برابر پارسی : کارکنان

پرسنل

پرسه زدن

پرسه زن

پرسه زنی

پرسید

پرسیدن

<hr> مترادف پرش : جستن، جست، جهش، جهیدن، خیز، پرواز، طیران

مترادف پرش : جستن، جست، جهش، جهیدن، خیز، پرواز، طیران

واژه های حرف "پ" - فارسی به عربی