صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ک" - فارسی به عربی
کنایه ای
کنایه دار
کنت
کنتراست
کنترل
کنترل بحران
کنترل را به دست گرفت
کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار
کنترل پذیر
کنترل کردن
کنترل کردن آشوب
کنترل کردن اشوب
کنتس
کنتور
کنجاو
کنجکاو
کنجکاوی کردن
کند
کند ذهن
کند ساختن
کند و زنجیز
کند وزنجیز
کند پیش رفت
کند کردن
کند کننده
کندذهن
کندرو
کندن
کندن (با گاز یا دندان)
کندن (مجرا یا راه)
کندن علف هرزه
کنده
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود
کنده کاری کردن
کنده کاری کردن در
کندو
کندوی زنبو عسل
کندوی عسل
کندکردن
کنسرت
کنسرو میوه
کنسروسازی
کنسرومیوه
کنسول
کنسولگری
کنش
کنش ور
کنش ور کردن
بیشتر