صفحه اصلی
فهرست واژه
واژه های حرف "پ"
پا دو کاله تنگه
پا دو کاله ولایت
پا دوسانیدن
پا دونی
پا را از گلیم خود درازتر کردن یا بیرون گذاشتن
پا را از گلیم خود فراتر گذاردن
پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد
پا را فراتر نهاد از
پا رمن
پا رو نگریدن
پا روی حق گذاشتن
پا روی دم کسی گذاشتن
پا روی پا انداخته
پا ریزه
پا زخم
پا زدن
پا زدن دوچرخه به عقب
پا زینه
پا سا
پا سر برد رهدن
پا سرمایی (پزشکی)
پا سست کردن
پا سفت یا قرص کردن یا جای پای خود را سفت کردن
پا سفتی
پا سفید
پا سهده
پا سوز شدن
پا شخ کردن
پا شدن
پا شنا
پا شور سنگ
پا شویه
پا شویه کردن
پا ـ شمع
پا ـ شیین
پا فرا نهادن
پا فرا گذاشتن
پا فشار
پا فلجی
پا قدم
پا قفل (آلت شکنجه)
پا لغز
پا لوله (در بیشتر خارپوستان)
پا لَنگ کِردن
پا مال
پا مال شده
پا مال کردن
پا مردی
بیشتر