delectably

delectate

delectated

delectating

<hr> معنی : لذت، صفاء، حظ نفس <hr> معانی دیگر : سرگرمی، تفریح، خوشی، حظ، صفا

معنی : لذت، صفاء، حظ نفس معانی دیگر : سرگرمی، تفریح، خوشی، حظ، صفا

delectation

delectations

<hr> کتابی که پاره های برگزیده لاتینی ویونانی برای ترجمه دارد

کتابی که پاره های برگزیده لاتینی ویونانی برای ترجمه دارد

delectus

deled

deleerit

delegable

delegacies

<hr> معنی : نمایندگی، نماینده، انتخاب، هیئت نمایندگان <hr> معانی دیگر : وکالت

معنی : نمایندگی، نماینده، انتخاب، هیئت نمایندگان معانی دیگر : وکالت

delegacy

delegalise

delegalize

delegalized

delegalizing

delegant

<hr> معنی : نماینده، نمایندگی دادن، وکالت دادن، محول کردن به <hr> معانی دیگر : نماینده کردن، به نمایندگی گزیدن، وکالت دادن به، نمایندگی دادن به، (حق یا مسئولیت و غیره) سپردن، اختیار دادن، سپاردن، (سابقا) نماینده ی سرزمین های امریکا که هنوز به صورت ایالت درنیامده بودند

معنی : نماینده، نمایندگی دادن، وکالت دادن، محول کردن به معانی دیگر : نماینده کردن، به نمایندگی گزیدن، وکالت دادن به، نمایندگی دادن به، (حق یا مسئولیت و غیره) سپردن، اختیار دادن، سپاردن، (سابقا) نماینده ی سرزمین های امریکا که هنوز به صورت ایالت درنیامده بودند

delegate

delegate authority

delegate power of attorney

delegate someone to something

delegate to

delegated

delegated authority

delegated legislation

delegatee

delegates

delegateship

delegati

delegating

<hr> معنی : وکالت، نمایندگی، هیات نمایندگان <hr> معانی دیگر : گروه نمایندگان، هیئت نمایندگی، سپارش، گزینش (به نمایندگی)، محول سازی، واگذاری، تفویض (اختیار و غیره)

معنی : وکالت، نمایندگی، هیات نمایندگان معانی دیگر : گروه نمایندگان، هیئت نمایندگی، سپارش، گزینش (به نمایندگی)، محول سازی، واگذاری، تفویض (اختیار و غیره)

واژه های حرف "d"