eash

eash up on him

easiar

easiely

easier

easier items

easier life

<hr> (آنچه که) گفتنش آسان و انجامش دشوار است

(آنچه که) گفتنش آسان و انجامش دشوار است

easier said than done

easier said that done

easies

easiest

<hr> معنی : سبک، به اسانی، باسانی <hr> معانی دیگر : به آسانی، به سهولت، بی دردسر، بدون شک، بی تردید، محتملا، به احتمال زیاد

معنی : سبک، به اسانی، باسانی معانی دیگر : به آسانی، به سهولت، بی دردسر، بدون شک، بی تردید، محتملا، به احتمال زیاد

easily

easily accessible

easily digested

easily distracted

easily enough

easily manipulated

<hr> معنی : سهل الحصول <hr> معانی دیگر : زودیاب

معنی : سهل الحصول معانی دیگر : زودیاب

easily obtained

easily peeled

easily respect

easily tempted

easily wait

<hr> معنی : سادگی، سهولت، اسانی <hr> معانی دیگر : آسانی

معنی : سادگی، سهولت، اسانی معانی دیگر : آسانی

easiness

easinesses

easing

easing in

easing out

easing the pain

easing the tension

easly

eason called you

eass

eassel

<hr> معنی : شرق، خاور، خاورگرایی، مشرق، بسوی خاور رفتن <hr> معانی دیگر : خاوری، شرقی، (e بزرگ) بخش شرقی، بخش خاوری (اقلیم یا کشور و غیره)، به سوی یا وابسته به محراب کلیسا، خاور مشرق

معنی : شرق، خاور، خاورگرایی، مشرق، بسوی خاور رفتن معانی دیگر : خاوری، شرقی، (e بزرگ) بخش شرقی، بخش خاوری (اقلیم یا کشور و غیره)، به سوی یا وابسته به محراب کلیسا، خاور مشرق

east

east African cedar

east africa

east anglia

east approach

east berlin

east by north

east by south

<hr> خاور دریای چین (بخشی از اقیانوس آرام که میان چین و ژاپن و جزایر ریوکیو قرار دارد)

خاور دریای چین (بخشی از اقیانوس آرام که میان چین و ژاپن و جزایر ریوکیو قرار دارد)

east china sea

east coast

east end

<hr> (سابقا) آلمان شرقی (که از سال 1989 با آلمان غربی یکی شد)

(سابقا) آلمان شرقی (که از سال 1989 با آلمان غربی یکی شد)

east germany

east india

east india company

<hr> (در اصل) هندوستان و هندوچین و آبخست گروه (مجمع الجزایر) مالی یا اندونزی

(در اصل) هندوستان و هندوچین و آبخست گروه (مجمع الجزایر) مالی یا اندونزی

واژه های حرف "e"