gastrophilite

gastrophrenic

gastrophthisis

gastroplasty

gastropneumatic

gastropneumonic

<hr> معنی : شکم پاوران، شکم پایان <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) شکم پا(هر یک از نرم تنان رسته ی gastropoda مثل حلزون ها)

معنی : شکم پاوران، شکم پایان معانی دیگر : (جانورشناسی) شکم پا(هر یک از نرم تنان رسته ی gastropoda مثل حلزون ها)

gastropod

gastropoda

gastropodan

gastropodous

gastropods

gastropore

gastroptosia

gastroptosis

gastropub

gastropud

gastropulmonary

gastropulmonic

gastropyloric

gastrorrhagia

gastrorrhaphy

gastroschisis

<hr> معنی : اسباب معاینه داخلی معده، وسیله مشاهده داخل معده <hr> معانی دیگر : (پزشکی) معده بین، گواره بین، معده نما

معنی : اسباب معاینه داخلی معده، وسیله مشاهده داخل معده معانی دیگر : (پزشکی) معده بین، گواره بین، معده نما

gastroscope

gastroscopic

gastroscopies

gastroscopist

gastroscopy

gastrosoph

gastrosopher

gastrosophy

gastrosplenic

gastrostaxis

gastrostegal

gastrostenosis

gastrostomies

gastrostomus

gastrostomy

gastrostomy tube

gastrosuccorrhea

gastrotaxis

gastrotheca

gastrotomies

<hr> (جراحی) برش معده، گواره برداری

(جراحی) برش معده، گواره برداری

gastrotomy

gastrotrich

gastrotricha

gastrovascular

gastrozooid

<hr> معنی : شکمک <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) کماله (نوعی جنین که در مراحل اولیه ی رشد بوده و مشتمل بر کیسه ای است که دارای یک جدار داخلی یا درون پوست و یک جدار خارجی یا برون پوست است)، گاسترولا، مرحله ای از دوران جنینی جانوران پس از مرحله ی بلاستولا، ریز شکم، مرحله رویانی اولیه پس از بلاستولا

معنی : شکمک معانی دیگر : (جانورشناسی) کماله (نوعی جنین که در مراحل اولیه ی رشد بوده و مشتمل بر کیسه ای است که دارای یک جدار داخلی یا درون پوست و یک جدار خارجی یا برون پوست است)، گاسترولا، مرحله ای از دوران جنینی جانوران پس از مرحله ی بلاستولا، ریز شکم، مرحله رویانی اولیه پس از بلاستولا

gastrula

واژه های حرف "g"