gazet

gazettal

<hr> معنی : روزنامه، مجله، مجله رسمی، اعلان و اگهی، در مجله رسمی چاپ کردن <hr> معانی دیگر : روزنامه (امروزه بیشتر در عنوان روزنامه ها به کار می رود)، (انگلیس) روزنامه ی رسمی

معنی : روزنامه، مجله، مجله رسمی، اعلان و اگهی، در مجله رسمی چاپ کردن معانی دیگر : روزنامه (امروزه بیشتر در عنوان روزنامه ها به کار می رود)، (انگلیس) روزنامه ی رسمی

gazette

gazetted

<hr> معنی : فرهنگ جغرافیایی، مجله نویس، روزنامه نویس <hr> معانی دیگر : (قدیمی) روزنامه نویس

معنی : فرهنگ جغرافیایی، مجله نویس، روزنامه نویس معانی دیگر : (قدیمی) روزنامه نویس

gazetteer

gazetteerage

gazetteerish

gazetteers

gazetteership

gazettes

gazetting

gazi

gazillion

gazillionaire

gazing

gazing stock

gazingly

gazingstock

gazogene

gazogenes

gazometer

gazongas

gazook

gazophylacium

gazoz

gazpacho

<hr> نقض عهد در فروش، دبه کردن بازرگانى : دبه دراوردن

نقض عهد در فروش، دبه کردن بازرگانى : دبه دراوردن

gazump

gazumping

<hr> رجوع شود به: sarin، مخفف: بریتانیای کبیر

رجوع شود به: sarin، مخفف: بریتانیای کبیر

gbic

gbps

gbyte

gc or ms

<hr> مخفف: (هواپیمایی) نزدیک شدن هواپیما به فرودگاه (جهت فرود آمدن) تحت فرمان برج مراقبت، فرود هدایت شده

مخفف: (هواپیمایی) نزدیک شدن هواپیما به فرودگاه (جهت فرود آمدن) تحت فرمان برج مراقبت، فرود هدایت شده

واژه های حرف "g"