<hr> زمین آرا، محوطه ساز، گلشن ساز، باغ آرا، متخصص تزئین باه وگلکاری وزیبا سازی مناظر

زمین آرا، محوطه ساز، گلشن ساز، باغ آرا، متخصص تزئین باه وگلکاری وزیبا سازی مناظر

landscape gardener

landscape gardening

landscape management

landscape orientation

landscape painter

landscape painting

landscape picture

landscape planning

landscape science

landscaped

landscaper

landscapers

landscapes

landscaping

<hr> (نقاشی که در کشیدن مناظر طبیعی مهارت دارد) زمین چهرنگار

(نقاشی که در کشیدن مناظر طبیعی مهارت دارد) زمین چهرنگار

landscapist

landscapity

landshard

landshark

landship

landsick

<hr> پهنه ی تیغه ی دستگاه شخم زنی، ساحل، طرف روبه خشکی

پهنه ی تیغه ی دستگاه شخم زنی، ساحل، طرف روبه خشکی

landside

landskape

landskip

landskips

landsknecht

landsleit

landslidden

<hr> معنی : زمین لغزه، ریزش خاک کوه کنار جاده <hr> معانی دیگر : ریزش کوه، کوه ریزش، (در انتخابات) پیروزی بزرگ، بردن با اکثریت زیاد، خاک و سایر مواد ریخته شده از کوه

معنی : زمین لغزه، ریزش خاک کوه کنار جاده معانی دیگر : ریزش کوه، کوه ریزش، (در انتخابات) پیروزی بزرگ، بردن با اکثریت زیاد، خاک و سایر مواد ریخته شده از کوه

landslide

landslide lake

landslide or land slide or land slide

landslide shear surface

landslide terrace

landslide track

landslided

landslides

landsliding

<hr> معنی : فرو ریزی، ریزش خاک کوه <hr> معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: landslide، انگلیس فرو ریزی

معنی : فرو ریزی، ریزش خاک کوه معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: landslide، انگلیس فرو ریزی

landslip

landslip or landslide or landslide

landslipe

landslips

<hr> معنی : بومی، هم میهن، ملوان نا ازموده، اهل خشکی <hr> معانی دیگر : هموطن، هم ولایت، اهل خشکی در مقابل دریانورد، ملوان ساده که هنوز درجه ای نگرفته، کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است

معنی : بومی، هم میهن، ملوان نا ازموده، اهل خشکی معانی دیگر : هموطن، هم ولایت، اهل خشکی در مقابل دریانورد، ملوان ساده که هنوز درجه ای نگرفته، کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است

واژه های حرف "l"