latibulize

latibulum

<hr> معنی : صمغ اور <hr> معانی دیگر : شیرابه زا، لاتکس آور، سپید شیره دار

معنی : صمغ اور معانی دیگر : شیرابه زا، لاتکس آور، سپید شیره دار

laticiferous

laticlave

laticostate

latifah

latifolia

latifoliate

latifolious

<hr> املاک زیاد، املاک وسیع

املاک زیاد، املاک وسیع

latifundia

latifundio

<hr> (در برخی کشورهای امریکای لاتین) مزرعه ای که صاحبش در شهر زندگی می کند، ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند

(در برخی کشورهای امریکای لاتین) مزرعه ای که صاحبش در شهر زندگی می کند، ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند

latifundium

latigoes

latigos

latimer

<hr> معنی : مترجمان <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) لاتی مریا (latimeria chalumnae از ماهیان ژرفا زی)، مترجم

معنی : مترجمان معانی دیگر : (جانورشناسی) لاتی مریا (latimeria chalumnae از ماهیان ژرفا زی)، مترجم

latimeria

<hr> معنی : زبان لاتین، لاتین <hr> معانی دیگر : زبان لاتین (زبان روم باستان و سرچشمه ی زبان های رومانس)، وابسته به زبان های مشتق از لاتین مانند فرانسوی و اسپانیولی و پرتغالی، وابسته به مردمی که به این زبان ها حرف می زنند و فرهنگ آنها، وابسته به روم باستان و مردم آن

معنی : زبان لاتین، لاتین معانی دیگر : زبان لاتین (زبان روم باستان و سرچشمه ی زبان های رومانس)، وابسته به زبان های مشتق از لاتین مانند فرانسوی و اسپانیولی و پرتغالی، وابسته به مردمی که به این زبان ها حرف می زنند و فرهنگ آنها، وابسته به روم باستان و مردم آن

latin

<hr> امریکای لاتین (که شامل همه ی قاره ی امریکا جز ایالات متحده و کانادا و جامائیکا و چند کشور کوچک می شود)

امریکای لاتین (که شامل همه ی قاره ی امریکا جز ایالات متحده و کانادا و جامائیکا و چند کشور کوچک می شود)

latin america

latin american

latin church

latin cross

latin cube

latin for l hear

latin hypercube sampling

latin peoples

latin quarter

latin rite

latin square

latin square design

latin squares

latina

<hr> معنی : لاتینی <hr> معانی دیگر : مشتق از لاتین، همانند لاتین، لاتینی (latinic هم می گویند)

معنی : لاتینی معانی دیگر : مشتق از لاتین، همانند لاتین، لاتینی (latinic هم می گویند)

latinate

latiner

latinesque

latinian

latinic

latiniform

latinisation

latinise

latinised

<hr> واژه یا عبارت لاتین (که در زبانی دیگر به کار رود)، تعبیر لاتینی، اصطلاح لاتینی

واژه یا عبارت لاتین (که در زبانی دیگر به کار رود)، تعبیر لاتینی، اصطلاح لاتینی

latinism

<hr> معنی : دانشمند در زبان و فرهنگ لاتین <hr> معانی دیگر : (عالم در زبان لاتین) لاتین شناس، لاتین دان

معنی : دانشمند در زبان و فرهنگ لاتین معانی دیگر : (عالم در زبان لاتین) لاتین شناس، لاتین دان

latinist

latinities

<hr> دانستن یا به کار بردن زبان لاتین، لاتینی بودن، شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی، سبک دستور لاتینی

دانستن یا به کار بردن زبان لاتین، لاتینی بودن، شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی، سبک دستور لاتینی

latinity

latinization

<hr> به لاتین ترجمه کردن، دارای ویژگی زبان لاتین کردن، لاتینی کردن، با حروف لاتین نوشتن، با رسوم و باورهای کلیسای کاتولیک هماهنگ کردن

به لاتین ترجمه کردن، دارای ویژگی زبان لاتین کردن، لاتینی کردن، با حروف لاتین نوشتن، با رسوم و باورهای کلیسای کاتولیک هماهنگ کردن

واژه های حرف "l"