near field communication mobile

near field communication payment

near field communication reader

near field communication tag

near gale

near hear

near her time

near here

near infrared

near isogenic lines

near latter quality

near letter quality

<hr> (حادثه یا تصادف یا رویداد) تصادفی که به سختی از آن احتراز می شود، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع نزدیک می شود، (بمب و گلوله ی توپ و غیره) نزدیک به هدف (که به هدف نمی خورد ولی تا اندازه ای خسارت وارد می کند)، (نتیجه) تا اندازه ای موفقیت آمیز، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع نزدیک می شود he didn't hit the tree, but it was a near miss او به درخت برخورد نکرد

(حادثه یا تصادف یا رویداد) تصادفی که به سختی از آن احتراز می شود، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع نزدیک می شود، (بمب و گلوله ی توپ و غیره) نزدیک به هدف (که به هدف نمی خورد ولی تا اندازه ای خسارت وارد می کند)، (نتیجه) تا اندازه ای موفقیت آمیز، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع ن

near miss

near neighbor estimation

near net shape

near or infrared

near panacea

near parabolic

near peer

near poor

near post

near random

near region near zone

near sainted

near shot

near side stop

near tears

near term

near term effort

near the

near thing

near threatened

near ultraviolet radiation

near upon

near vision

near-blind

nearable

nearabout

nearabouts

nearaddiction

nearaway

nearaways

<hr> <b>معنی</b> : نزدیک، نزدیک <hr> <b>معانی دیگر</b> : در (همین) نزدیکی، مجاور، این نزدیکی ها، در این حوالی، این اطراف ها، همین دور و برها، نزدیک، مجاور، دم دست، نزدیک به

معنی : نزدیک، نزدیک معانی دیگر : در (همین) نزدیکی، مجاور، این نزدیکی ها، در این حوالی، این اطراف ها، همین دور و برها، نزدیک، مجاور، دم دست، نزدیک به

واژه های حرف "n"