necrophagia

<hr> مرده خور، مرده خوار، لاشه خوار، جیفه خور

مرده خور، مرده خوار، لاشه خوار، جیفه خور

necrophagous

<hr> گرایش (به ویژه گرایش شهوانی) به جسد مرده، مرده گرایی، مرده خواهی (necrophilism هم می گویند)

گرایش (به ویژه گرایش شهوانی) به جسد مرده، مرده گرایی، مرده خواهی (necrophilism هم می گویند)

<hr> (ترس نابهنجار از مرگ و اجساد مردگان) مرگ هراسی، مرده هراسی

(ترس نابهنجار از مرگ و اجساد مردگان) مرگ هراسی، مرده هراسی

<hr> معنی : گورستان، شهر اموات <hr> معانی دیگر : (به ویژه در مورد شهرهای باستانی) گورستان، قبرستان

معنی : گورستان، شهر اموات معانی دیگر : (به ویژه در مورد شهرهای باستانی) گورستان، قبرستان

<hr> رجوع شود به: necroscopy) post-mortem هم می گویند)، مرده نگری

رجوع شود به: necroscopy) post-mortem هم می گویند)، مرده نگری

<hr> غانقرایایى شدن، غانقرایایى کردن، فاسدشدن، فاسد کردن پوسیدن

غانقرایایى شدن، غانقرایایى کردن، فاسدشدن، فاسد کردن پوسیدن

<hr> معنی : فساد، مردگی، بافت مردگی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) مردگی بافت، مرگ نسج، نکروز، مردن نسوج زنده

معنی : فساد، مردگی، بافت مردگی معانی دیگر : (پزشکی) مردگی بافت، مرگ نسج، نکروز، مردن نسوج زنده

<hr> دچار غانقرایایا فساداستخوان، داراى بافت مرده یا استخوان فاسد

دچار غانقرایایا فساداستخوان، داراى بافت مرده یا استخوان فاسد