nephograph

nephological

nephologist

<hr> (بخشی از هواشناسی که با ابر سروکار دارد) ابرشناسی

(بخشی از هواشناسی که با ابر سروکار دارد) ابرشناسی

nephology

nephometer

nephophile

nephophobia

<hr> (دستگاه سنجش جهت و سرعت ابرها) ابرنما، ابربین، ابر سنج

(دستگاه سنجش جهت و سرعت ابرها) ابرنما، ابربین، ابر سنج

nephoscope

nephphridia

nephr-

nephradenoma

nephralgia

nephralgic

nephrapostasis

nephratonia

nephrauxe

nephrectasia

nephrectasis

nephrectomies

nephrectomise

nephrectomising

nephrectomize

nephrectomizing

<hr> (جراحی - برداشتن کلیه ها) گرده برداری، کلیه برداری

(جراحی - برداشتن کلیه ها) گرده برداری، کلیه برداری

nephrectomy

nephremia

nephremphraxis

nephria

nephric

nephridia

nephridial

nephridiopore

<hr> (در بسیاری از بی مهرگان به ویژه کرم ها) گردیزه، گردیچه

(در بسیاری از بی مهرگان به ویژه کرم ها) گردیزه، گردیچه

nephridium

nephrism

nephrisms

<hr> (سنگ شناسی) نفریت (نوع کم ارزش تر یشم)

(سنگ شناسی) نفریت (نوع کم ارزش تر یشم)

nephrite

<hr> <b>معنی</b> : منشعب از کلیه <hr> <b>معانی دیگر</b> : وابسته به کلیه ها، گرده ای (renal هم می گویند)، کلیه ای، دچار ناخوشی گرده، درمان کننده ناخوشی گرده

معنی : منشعب از کلیه معانی دیگر : وابسته به کلیه ها، گرده ای (renal هم می گویند)، کلیه ای، دچار ناخوشی گرده، درمان کننده ناخوشی گرده

واژه های حرف "n"