niching

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف: nick)

nicholas

nicholas cage

nicholas i

nicholas ii

nicholas mosley

nicholas murray butler

nichols

nicholson

<hr> (نام بازرگانی) نیکرم (آمیزه ی نیکل و کرومیم که در مقابل برق مقاوم است و در بخاری برقی و غیره به کار می رود)

(نام بازرگانی) نیکرم (آمیزه ی نیکل و کرومیم که در مقابل برق مقاوم است و در بخاری برقی و غیره به کار می رود)

nichrome

nichromite

nicht

nici

<hr> معنی : شکستگی، دندانه، شکاف، شکستن، دندانه دندانه کردن، غافلگیر کردن <hr> معانی دیگر : (دندانه ی کوچکی که با چاقو روی چوب خط ایجاد می کنند و هر چیز شبیه آن) دندانه، خراش، بریدگی، خط، چاک، (چینی و شیشه) پریدگی، لب پریدگی، (فلز) تورفتگی، قری، لب پریده کردن، توانداختن، شکافدار کردن، خراش دادن، (چوب خط را) خط انداختن، دندانه دار کردن، چاکدار کردن، زخم سطحی ایجاد کردن، به طور سطحی اصابت کردن، (خودمانی) جریمه کردن، مجنون کردن، گران فروختن، تقلب کردن، تیغ زدن، (انگلیس - خودمانی) زندان، هلفدانی، حدس دقیق زدن، بموقع زدن یا گرفتن، (انگلیس - خودمانی) بازداشت کردن، توقیف کردن، (انگلیس - خودمانی) دزدیدن، بالاکشیدن، بلند کردن، کش رفتن، اسم خاص مذکر، موقع بحرانی، سربزنگاه

معنی : شکستگی، دندانه، شکاف، شکستن، دندانه دندانه کردن، غافلگیر کردن معانی دیگر : (دندانه ی کوچکی که با چاقو روی چوب خط ایجاد می کنند و هر چیز شبیه آن) دندانه، خراش، بریدگی، خط، چاک، (چینی و شیشه) پریدگی، لب پریدگی، (فلز) تورفتگی، قری، لب پریده کردن، توانداختن، شکافدار کردن، خراش دادن، (چوب خط را) خ

nick

nick exalting

nick nolte

nick of time

nick something

nick the bladder

nickase

nicked

<hr> معنی : نیکل، ورشو، سکهپنج سنتی، اب نیکل دادن <hr> معانی دیگر : (شیمی) نیکل (عنصر فلزی سیمین فام و چکش خوار - نشان: ni، وزن اتمی: 58/69، شماره ی اتمی: 28، وزن مخصوص: 8/908، نقطه ی گداز: 1453c، نقطه ی جوش: 2732c)، (امریکا و کانادا) سکه ی پنج سنتی

معنی : نیکل، ورشو، سکهپنج سنتی، اب نیکل دادن معانی دیگر : (شیمی) نیکل (عنصر فلزی سیمین فام و چکش خوار - نشان: ni، وزن اتمی: 58/69، شماره ی اتمی: 28، وزن مخصوص: 8/908، نقطه ی گداز: 1453c، نقطه ی جوش: 2732c)، (امریکا و کانادا) سکه ی پنج سنتی

nickel

nickel alloy

<hr> کم هزینه، کم خرج، ارزان، کم پول خرج کردن، خرده خرده، خرده پول دادن، پول کمی صرف (کاری) کردن، (امریکا و کانادا)، کم ارزش، ناچیز، بی اهمیت، فرعی، جزئی، (با اقدام ناکافی و صرفه جویی بیجا) تضعیف کردن، فرسودن، خراب کردن

کم هزینه، کم خرج، ارزان، کم پول خرج کردن، خرده خرده، خرده پول دادن، پول کمی صرف (کاری) کردن، (امریکا و کانادا)، کم ارزش، ناچیز، بی اهمیت، فرعی، جزئی، (با اقدام ناکافی و صرفه جویی بیجا) تضعیف کردن، فرسودن، خراب کردن

nickel and dime

nickel and diming

nickel based superalloy

nickel bath

nickel bronze

nickel cadmium battery

nickel cadmium cell

nickel celay line

nickel metal hydroxide battry

nickel note

nickel or boussingaultite

nickel or skutterudite

nickel or zippeite

<hr> روکش نیکلی، آب نیکل، آب ورشو

روکش نیکلی، آب نیکل، آب ورشو

nickel plate

<hr> معنی : ورشو، الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل <hr> معانی دیگر : (آمیزه ی نیکل و مس و روی) نیکل نقره فام

معنی : ورشو، الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل معانی دیگر : (آمیزه ی نیکل و مس و روی) نیکل نقره فام

nickel silver

<hr> پولاد نیکل (پولاد محکم و ضدزنگ که پنج درصد نیکل دارد)، ترکیب آهن و نیکل

پولاد نیکل (پولاد محکم و ضدزنگ که پنج درصد نیکل دارد)، ترکیب آهن و نیکل

واژه های حرف "n"