oleophil

oleophilic

oleophob

oleophobic

oleophobic coating

oleoptene

oleorefractometer

<hr> روغن انگم، ژدپیه (آمیزه ای از صمغ و روغن هایی مانند تورپنتین که در برخی گیاهان وجود دارد)

روغن انگم، ژدپیه (آمیزه ای از صمغ و روغن هایی مانند تورپنتین که در برخی گیاهان وجود دارد)

oleoresin

oleoresin capiscum

oleoresinous

oleoresins

oleose

oleosity

oleostatic

oleostearate

oleostearin

oleothorax

oleoyl

olephilic

olepy

oleraceae

oleraceous

olericultural

olericulturally

<hr> معنی : سبزی فروشی، سبزیکاری، فرااوردن و نگاهداری سبزیجات <hr> معانی دیگر : فراوردن و نگاهداری سبزیجات

معنی : سبزی فروشی، سبزیکاری، فرااوردن و نگاهداری سبزیجات معانی دیگر : فراوردن و نگاهداری سبزیجات

olericulture

olericulturist

oleron

olestra

oletene

olethreutes

olethreutid

olethreutidae

oleum

oleums

oleyl alcohol

olfactable

<hr> معنی : بویایی، استشمام <hr> معانی دیگر : حس بویایی، حس شامه

معنی : بویایی، استشمام معانی دیگر : حس بویایی، حس شامه

olfaction

olfactology

olfactometer

olfactophobia

olfactoreceptor

olfactories

olfactorily

<hr> معنی : حس بویایی، حس شامه، وابسته بحس بویایی <hr> معانی دیگر : وابسته به بویایی یا شامه، بویشی

معنی : حس بویایی، حس شامه، وابسته بحس بویایی معانی دیگر : وابسته به بویایی یا شامه، بویشی

واژه های حرف "o"