oneirophobia

oneiroscopic

oneiroscopist

oneiroscopy

oneirotic

oneism

onement

onemillionth

<hr> معنی : برابری، یگانگی، وحدت، یکتایی، یکی بودن <hr> معانی دیگر : وحدانیت، همدلی، همزبانی، اتفاق، تشریک مساعی، همانندی، تشابه، یک دیسی

معنی : برابری، یگانگی، وحدت، یکتایی، یکی بودن معانی دیگر : وحدانیت، همدلی، همزبانی، اتفاق، تشریک مساعی، همانندی، تشابه، یک دیسی

oneness

onenesses

onenote

oneperson

oner

onerate

onerative

onerier

oneriest

onerose

onerosities

onerosity

<hr> معنی : دشوار، شاق، سنگین، گران، طاقت فرسا <hr> معانی دیگر : پر زحمت، (حقوق: دارای مسئولیت ها و عواقب قانونی که از فایده ی احتمالی بیشتر یا لااقل با آن برابر است) پر مسئولیت، دارای شرایط سنگین

معنی : دشوار، شاق، سنگین، گران، طاقت فرسا معانی دیگر : پر زحمت، (حقوق: دارای مسئولیت ها و عواقب قانونی که از فایده ی احتمالی بیشتر یا لااقل با آن برابر است) پر مسئولیت، دارای شرایط سنگین

onerous

onerous contract

onerous duties

<hr> بطور سنگین یا شاق، بارنج، بازحمت، باکوشش، چنانکه مستلزم انجام تعهدی

بطور سنگین یا شاق، بارنج، بازحمت، باکوشش، چنانکه مستلزم انجام تعهدی

onerously

<hr> معنی : طاقت فرسایی

onerousness

onery

ones

ones heart goes out to someone

<hr> معنی : نفس، نفس، خود، در حال عادی <hr> معانی دیگر : خود شخص، به خود، خود را، خودش را، self s'one خود

معنی : نفس، نفس، خود، در حال عادی معانی دیگر : خود شخص، به خود، خود را، خودش را، self s'one خود

oneself

onesie

onesigned

onest

onet

onethe

<hr> معنی : یک زمانی <hr> معانی دیگر : پیشین، قبلی، سابق، یکوقتی، سابقا

معنی : یک زمانی معانی دیگر : پیشین، قبلی، سابق، یکوقتی، سابقا

onetime

oneupmanship

oneus

onewhere

<hr> بارندگى، نزول، تافت

onfall

onflemed

onflowing

ong teng cheong

ongaro

onger

<hr> معنی : در حال پیشرفت، مداوم <hr> معانی دیگر : پاینده، در جریان، در پیشرفت، جاری

معنی : در حال پیشرفت، مداوم معانی دیگر : پاینده، در جریان، در پیشرفت، جاری

واژه های حرف "o"