panhandler

panhandlers

panhandlers”

panhandles

panhandling

panharmonicon

panhas

panhead

<hr> (امریکا) وابسته به همه ی انجمن های اخوت دانشجویی، وابسته به همه ی مردم یونان،همه یونانی

(امریکا) وابسته به همه ی انجمن های اخوت دانشجویی، وابسته به همه ی مردم یونان،همه یونانی

panhellenic

panhellenios

panhellenism

panhellenium

panhematopenia

panhidrosis

panhole

panhuman

panhygrous

panhyperemia

panhypopituitarism

panhysterectomy

paniatv

<hr> معنی : وحشت، هراس، دهشت، اضطراب و ترس ناگهانی، در بیم و هراس انداختن، وحشت زده کردن <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) علف ارزن (انواع علف های جنس panicum)، (ترس ناگهانی و غیر منطقی و معمولا همه گیر) هول، دستپاچگی، آسیمگی، سراسیمگی، دلهره، هراس زدگی، (ترس فراگیر درباره ی ورشکستگی احتمالی بانک یا شرکت و غیره که موجب هجوم سهامداران و فروش بی رویه و سقوط بازار می شود) آسیمه گری، آسیمگین، هراس زده کردن، هراساندن، هراسیدن، هول زده کردن یا شدن، آسیمه کردن یا شدن، (در اصل) وابسته به پن (خدای اسطوره ای جانوران وحشی و جنگل)، وابسته به ترس ناگهانی (که معتقد بودند pan در برخی ایجاد می کند)، (خودمانی) آدم خوش مشرب، آدم خوش مزه، آدم لوده و سرگرم کننده، (خودمانی) بسیار سرگرم و شاد کردن، (از خنده) روده بر کردن، غرق در خوشی کردن

معنی : وحشت، هراس، دهشت، اضطراب و ترس ناگهانی، در بیم و هراس انداختن، وحشت زده کردن معانی دیگر : (گیاه شناسی) علف ارزن (انواع علف های جنس panicum)، (ترس ناگهانی و غیر منطقی و معمولا همه گیر) هول، دستپاچگی، آسیمگی، سراسیمگی، دلهره، هراس زدگی، (ترس فراگیر درباره ی ورشکستگی احتمالی بانک یا شرکت و غیره 

panic

panic and worry

panic attack

panic bar

panic botton

panic button

panic buying

panic disorder

panic grass

<hr> کسیکه با دادن خبرهای بی پروپامردم را دچارهراس میسازد

کسیکه با دادن خبرهای بی پروپامردم را دچارهراس میسازد

panic monger

panic room

panic selling

<hr> هراس زده، دهشت زده (panic-struck هم می گویند)، دست پاچه بی جهت، سراسیمه، وحشت زده

هراس زده، دهشت زده (panic-struck هم می گویند)، دست پاچه بی جهت، سراسیمه، وحشت زده

panic stricken

panic strickenly

panic value

panic-stricken

panic-struck

panical

panically

panicful

panichthyophagous

panicked

panicked look

panickiest

panickiness

panicking

<hr> معنی : هراسناک، دست پاچه <hr> معانی دیگر : مضطرب

معنی : هراسناک، دست پاچه معانی دیگر : مضطرب

panicky

واژه های حرف "p"