salic

salic horizon

salic law

salicaceae

salicaceous

salicales

salicariaceae

salicetum

<hr> (شیمی) سالیسین ( گلوکزید سپید و بلورین: hoch2c6h4oc6h11o5)

(شیمی) سالیسین ( گلوکزید سپید و بلورین: hoch2c6h4oc6h11o5)

salicin

salicine

salicines

salicins

salicional

salicorn

salicyl

salicylal

salicylaldehyde

salicylamide

salicylanilide

salicylase

<hr> (شیمی) سالیسیلات (ملح اسید سالیسیلیک: hoc6h4coo)

(شیمی) سالیسیلات (ملح اسید سالیسیلیک: hoc6h4coo)

salicylate

salicylate poisoning

salicylic

<hr> (شیمی) اسید سالیسیلیک (hoc6h4cooh)

(شیمی) اسید سالیسیلیک (hoc6h4cooh)

salicylic acid

salicylide

salicylidene

salicylism

salicylize

salicylous

salicyluric

salicylyl

salids

<hr> معنی : برتری، برجستگی، جلو امدگی، نکته برجسته، موضوع برجسته، چابکی در جست و خیز <hr> معانی دیگر : saliency برجستگی

معنی : برتری، برجستگی، جلو امدگی، نکته برجسته، موضوع برجسته، چابکی در جست و خیز معانی دیگر : saliency برجستگی

salience

saliences

saliencies

<hr> معنی : برتری، برجستگی، جلو امدگی، نکته برجسته، موضوع برجسته، چابکی در جست و خیز <hr> معانی دیگر : salience برجستگی

معنی : برتری، برجستگی، جلو امدگی، نکته برجسته، موضوع برجسته، چابکی در جست و خیز معانی دیگر : salience برجستگی

saliency

saliency maps

<hr> معنی : چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز <hr> معانی دیگر : جهنده، خیزنده، خیزان، فوران کننده، جوشنده، جوشان، برجسته، بیرون زننده، (مجازی) چشمگیر، بارز، (صف سربازان یا دیوار سنگر یا بارو و غیره) بیرون زدگی، پیش رفتگی، جلورفتگی، خط نفوذی، ناحیه ی نفوذی، برونگاه، زاویه ی تند، گوشه ی تیز، محدب، تیز، نمایان، رو به بیرون، بزبان شوخی جست وخیز کننده

معنی : چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز معانی دیگر : جهنده، خیزنده، خیزان، فوران کننده، جوشنده، جوشان، برجسته، بیرون زننده، (مجازی) چشمگیر، بارز، (صف سربازان یا دیوار سنگر یا بارو و غیره) بیرون زدگی، پیش رفتگی، جلورفتگی، خط نفوذی، ناحیه ی نفوذی، برونگاه، زاویه ی تند، گوشه ی تیز، محدب، تیز، نمایان

واژه های حرف "s"