unetymologically

unetymologizable

uneucharistical

uneugenic

uneugenical

uneugenically

uneulogised

uneulogized

uneuphemistic

uneuphemistically

uneuphonic

uneuphonious

uneuphoniously

uneuphoniousness

unevacuated

unevadable

unevadible

unevading

unevanescent

unevangelic

unevangelical

unevangelically

unevangelised

unevangelized

unevaporated

unevaporative

unevasive

unevasively

<hr> معنی : نامساعد، نا هموار، ناصاف، ناجور <hr> معانی دیگر : ناموازی، ناهم راستا، کج و کوله، (به ویژه از نظر طول یا ضخامت) نابرابر، جوراجور، ناهم دیس، نایکدست، (حساب) تاق (در برابر جفت: even)، غیر قابل تقسیم به دو عدد صحیح، ناهمسنگ، نامتوازن، نامنصفانه، غیرعادلانه

معنی : نامساعد، نا هموار، ناصاف، ناجور معانی دیگر : ناموازی، ناهم راستا، کج و کوله، (به ویژه از نظر طول یا ضخامت) نابرابر، جوراجور، ناهم دیس، نایکدست، (حساب) تاق (در برابر جفت: even)، غیر قابل تقسیم به دو عدد صحیح، ناهمسنگ، نامتوازن، نامنصفانه، غیرعادلانه

uneven

uneven aged forest

uneven aged stand

uneven cloth

uneven double and twist

uneven filling

uneven fracture

uneven grid

uneven heating

uneven number

uneven parallel bars

uneven road

uneven twill

uneven wear

unevener

unevenest

unevenly

unevenly even

unevenness

<hr> معنی : بی حادثه، بدون رویداد مهم <hr> معانی دیگر : عاری از رویدادهای مهم، عادی، یکنواخت، بی رویداد

معنی : بی حادثه، بدون رویداد مهم معانی دیگر : عاری از رویدادهای مهم، عادی، یکنواخت، بی رویداد

uneventful

واژه های حرف "u"