veneur

venez

venezia

veneziano

venezolano

<hr> کشور ونزوئلا (در شمال امریکای جنوبی - پایتخت: caracas ـ 912047 کیلومتر مربع)

کشور ونزوئلا (در شمال امریکای جنوبی - پایتخت: caracas ـ 912047 کیلومتر مربع)

venezuela

venezuelan

venezuelans

venge

vengeable

<hr> معنی : کینه، انتقام <hr> معانی دیگر : کین، کینه جویی، کین جویی، کین خواهی، خونخواهی، تقاص، کینه توزی

معنی : کینه، انتقام معانی دیگر : کین، کینه جویی، کین جویی، کین خواهی، خونخواهی، تقاص، کینه توزی

vengeance

vengeancely

vengeant

venged

<hr> معنی : انتقام جو، کینه توز، باخشونت <hr> معانی دیگر : انتقامی، انتقام آمیز، کین آمیز، انتقام جویانه، بشدت

معنی : انتقام جو، کینه توز، باخشونت معانی دیگر : انتقامی، انتقام آمیز، کین آمیز، انتقام جویانه، بشدت

vengeful

vengefully

vengefulness

vengeously

venger

venging

venhoda

veni

veni vidi vici

veniable

<hr> معنی : بخشیدنی، قابل عفو <hr> معانی دیگر : توجیه پذیر، صرفنظر کردنی، جزئی، (گناه) صغیره، (تخلف یا گناه) بخشودنی، قابل اغماض، قابل گذشت، قابل بخشش

معنی : بخشیدنی، قابل عفو معانی دیگر : توجیه پذیر، صرفنظر کردنی، جزئی، (گناه) صغیره، (تخلف یا گناه) بخشودنی، قابل اغماض، قابل گذشت، قابل بخشش

venial

venial error

venial sin

venialities

<hr> کوچکی، ناچیزی، قابلیت اغما­

کوچکی، ناچیزی، قابلیت اغما­

veniality

venially

venialness

<hr> شهر ونیز (در شمال ایتالیا)

شهر ونیز (در شمال ایتالیا)

venice

<hr> (عامل سمی موجود در زهر جانوران) ونین

(عامل سمی موجود در زهر جانوران) ونین

venin

venine

venines

venins

veniplex

<hr> (مثلا با سوزن آمپول) سوراخ کردن رگ، رگ سفت

(مثلا با سوزن آمپول) سوراخ کردن رگ، رگ سفت

venipuncture

<hr> (حقوق)، فهرست نام اشخاصی که هیئت منصفه ی دادگاه از میان آنها برگزیده می شود

(حقوق)، فهرست نام اشخاصی که هیئت منصفه ی دادگاه از میان آنها برگزیده می شود

venire

venire contra factum proprium

<hr> (حقوق) حکم احضار اعضای هیئت منصفه ی دادگاه

(حقوق) حکم احضار اعضای هیئت منصفه ی دادگاه

venire facias

venire facias de novo

<hr> (حقوق) عضو هیئت منصفه ی دادگاه (که توسط حکم قاضی احضار شده است)

(حقوق) عضو هیئت منصفه ی دادگاه (که توسط حکم قاضی احضار شده است)

واژه های حرف "v"