<hr> معنی : شلاق زدن، سختزدن <hr> معانی دیگر : سخت شکست دادن، (عامیانه)، باسرعت حرکت کردن، تند جنبیدن، بی محابا راندن، با سنگینی و بدقوارگی حرکت کردن، (باسروصدا) جوشیدن، قل قل کردن، سخت ضربه زدن، کوبیدن، کتک جانانه زدن، ضربه ی سخت، زور، زوربازو، لذت، کیف، walloper شلاق زدن، سخت زدن مثل مشت زن

معنی : شلاق زدن، سختزدن معانی دیگر : سخت شکست دادن، (عامیانه)، باسرعت حرکت کردن، تند جنبیدن، بی محابا راندن، با سنگینی و بدقوارگی حرکت کردن، (باسروصدا) جوشیدن، قل قل کردن، سخت ضربه زدن، کوبیدن، کتک جانانه زدن، ضربه ی سخت، زور، زوربازو، لذت، کیف، walloper شلاق زدن، سخت زدن مثل مشت زن

wallop

walloped

<hr> wallop شلاق زدن، سخت زدن مثل مشت زن

wallop شلاق زدن، سخت زدن مثل مشت زن

walloper

<hr> معنی : بزرگ، عظیم، قوی، دارای صدای ضربت <hr> معانی دیگر : (عامیانه)، بزرگ و مجلل، فوق العاده، ابر روال، کتک جانانه

معنی : بزرگ، عظیم، قوی، دارای صدای ضربت معانی دیگر : (عامیانه)، بزرگ و مجلل، فوق العاده، ابر روال، کتک جانانه

walloping

wallore

<hr> معنی : غلتیدن، در گل و لای غوطه خوردن <hr> معانی دیگر : (در گل یا لجن یا گرد و خاک و غیره) غلت زدن، غوطه ور بودن، (به ویژه ناو) به طرفین متمایل شدن، چپ و راست رفتن، پس و پیش رفتن، (مجازی ) زیاده روی کردن، افراط کردن، زیاد داشتن، مغروق بودن یاشدن، (آتش یا دود وغیره) زبانه کشیدن، اوج گرفتن، غوطه وری

معنی : غلتیدن، در گل و لای غوطه خوردن معانی دیگر : (در گل یا لجن یا گرد و خاک و غیره) غلت زدن، غوطه ور بودن، (به ویژه ناو) به طرفین متمایل شدن، چپ و راست رفتن، پس و پیش رفتن، (مجازی ) زیاده روی کردن، افراط کردن، زیاد داشتن، مغروق بودن یاشدن، (آتش یا دود وغیره) زبانه کشیدن، اوج گرفتن، غوطه وری

wallow

wallowed

wallower

wallowing

wallowish

wallowishly

wallows

wallows in the mire

<hr> معنی : کاغذ دیواری، با کاغذ دیواری تزئین کردن <hr> معانی دیگر : کاغذ دیواری، با کاغذ دیواری تزئین کردن، کاغذ دیواری نقشه بردار

معنی : کاغذ دیواری، با کاغذ دیواری تزئین کردن معانی دیگر : کاغذ دیواری، با کاغذ دیواری تزئین کردن، کاغذ دیواری نقشه بردار

wallpaper

wallpapered

wallpaperer

wallpapering

walls

<hr> دیوار موش دارد، موش گوش دارد

دیوار موش دارد، موش گوش دارد

walls have ears

walls of jericho

wallsend

walltex

wallwise

wallwork

wallwort

<hr> معنی : خوب، عالی <hr> معانی دیگر : (اسکاتلند)، درجه یک، معرکه، درشت، ستبر، گنده، پرزور، قلچماق، (انگلیس - خودمانی) آدم بی عرضه، دست و پا چلفتی، اسکاتلند عالی

معنی : خوب، عالی معانی دیگر : (اسکاتلند)، درجه یک، معرکه، درشت، ستبر، گنده، پرزور، قلچماق، (انگلیس - خودمانی) آدم بی عرضه، دست و پا چلفتی، اسکاتلند عالی

wally

wallydrag

wallydraigle

walmart

<hr> معنی : گردو، چوب گردو، درخت گردو، رنگ گردویی، گردکان <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت گردو (جنس juglans تیره ی juglandaceae وراسته ی juglandales)، شیز

معنی : گردو، چوب گردو، درخت گردو، رنگ گردویی، گردکان معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت گردو (جنس juglans تیره ی juglandaceae وراسته ی juglandales)، شیز

walnut

walnut blight

walnut creek

walnut family

walnut tree

walnuts

walpaper

walpapi

walpole

walpolean

walpurgis

<hr> شب ولپورگیس (30 آوریل - که طبق خرافات قدیمی در آن شب ساحره ها در کوه brocken جلسه دارند)

شب ولپورگیس (30 آوریل - که طبق خرافات قدیمی در آن شب ساحره ها در کوه brocken جلسه دارند)

walpurgis night

walpurgite

<hr> معنی : گراز ماهی، شیر ماهی، فیل درایی <hr> معانی دیگر : وابسته به این جانور، والروسی، (جانورشناسی) والروس، فیل دریایی (گوشتخوار دریازی: odobenus rosmarus از تیره ی otariidae)

معنی : گراز ماهی، شیر ماهی، فیل درایی معانی دیگر : وابسته به این جانور، والروسی، (جانورشناسی) والروس، فیل دریایی (گوشتخوار دریازی: odobenus rosmarus از تیره ی otariidae)

واژه های حرف "w"