western sandwich

western saxifrage

western shore

western skink

western tamarack

western tanager

western thought

western toad

western union

<hr> (در اورشلیم) دیوار غربی، دیوار ندبه

(در اورشلیم) دیوار غربی، دیوار ندبه

western wall

western wall flower

western wall plaza

western white pine

western yew

<hr> معنی : باختری، وابسته به مغرب یا باختر <hr> معانی دیگر : اهل بلوک غرب، اهل کشورهای غربی، (شخص) غربی، western باختری، غربی

معنی : باختری، وابسته به مغرب یا باختر معانی دیگر : اهل بلوک غرب، اهل کشورهای غربی، (شخص) غربی، western باختری، غربی

westerner

westerners

westernise

westernised

westernising

<hr> (واژه یا اصطلاح و غیره) مصطلح در باختر (به ویژه باختر ایالات متحده)

(واژه یا اصطلاح و غیره) مصطلح در باختر (به ویژه باختر ایالات متحده)

westernism

<hr> غرب گرایی، فرنگی مابی، پیروی از تمدن مغرب زمین

غرب گرایی، فرنگی مابی، پیروی از تمدن مغرب زمین

westernization

<hr> (از نظر شخصیت و آداب و غیره) غربی کردن، باختر گرای کردن، غربی کردن، غربی شدن، تمدن غربی را پذیرفتن

(از نظر شخصیت و آداب و غیره) غربی کردن، باختر گرای کردن، غربی کردن، غربی شدن، تمدن غربی را پذیرفتن

westernize

westernized

westernizes

westernizing

westernly

<hr> معنی : غربی ترین، واقع در منتهی الیه غرب <hr> معانی دیگر : باختری ترین بخش، (در) غربی ترین جا

معنی : غربی ترین، واقع در منتهی الیه غرب معانی دیگر : باختری ترین بخش، (در) غربی ترین جا

westernmost

westers

westerveldite

westerwards

westfalite

westfield

westham

westin

<hr> حرکت در جهت غرب، مسیر غربی

حرکت در جهت غرب، مسیر غربی

westing

<hr> جورج وستینگهاوس (مخترع امریکایی)

جورج وستینگهاوس (مخترع امریکایی)

واژه های حرف "w"