wet-bulb thermometer

wet-nurse

weta

wetability

<hr> (امریکا - عامیانه) مهاجر غیر قانونی مکزیکی، مهاجر فراری مکزیکی

(امریکا - عامیانه) مهاجر غیر قانونی مکزیکی، مهاجر فراری مکزیکی

wetback

wetbacks

wetbird

wetched

wetchet

wetchtower

weter bottle

wetermelon

<hr> معنی : خواجه، قوچ، قوچ اخته، گوسفند اخته <hr> معانی دیگر : راک اخته، گوسفند خصی

معنی : خواجه، قوچ، قوچ اخته، گوسفند اخته معانی دیگر : راک اخته، گوسفند خصی

wether

wethers

wetherteg

<hr> معنی : زمین مرطوب <hr> معانی دیگر : (معمولا جمع)، مرداب، باتلاق، تالاب

معنی : زمین مرطوب معانی دیگر : (معمولا جمع)، مرداب، باتلاق، تالاب

wetland

wetland archaeology

wetland banking

wetland compensation

wetland loss

wetland margins

wetland or wetlands or wetlands

wetlands

wetly

<hr> معنی : تری، نمداری <hr> معانی دیگر : نمداری، تری

معنی : تری، نمداری معانی دیگر : نمداری، تری

wetness

wetness index

wetnesses

wetnurse

wetout

wetproof

wets

wetsuit

<hr> حالت آب پذیری، قابلیت خیس شدن، تر شوندگی، خیسی، تری، قابلیت خیسی

حالت آب پذیری، قابلیت خیس شدن، تر شوندگی، خیسی، تری، قابلیت خیسی

wettability

<hr> خیس شدنی یا کردنی، تر شدنی، تر شو، قابل خیس کردن، خیس کردنی

خیس شدنی یا کردنی، تر شدنی، تر شو، قابل خیس کردن، خیس کردنی

wettable

wettable powder

wetted

wetted area

wetted perimeter

wetted wall column

<hr> معنی : خیس کننده، نم زننده <hr> معانی دیگر : تر کننده، آبیدن گر

معنی : خیس کننده، نم زننده معانی دیگر : تر کننده، آبیدن گر

wetter

wetter climate

wetterhorn

wetters

<hr> مایعی که برای ترساختن یاخمیرکردن چیزی بکاررود

مایعی که برای ترساختن یاخمیرکردن چیزی بکاررود

wetting

<hr> عامل تر کننده، غلظت کاه، چگالکاه، ماده خیس کننده

عامل تر کننده، غلظت کاه، چگالکاه، ماده خیس کننده

واژه های حرف "w"