صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ب" - لغت نامه دهخدا
بازکاونده
بازکاویدن
بازکرده
بازکشتن
بازکشیدن
بازکشیده
بازکل
بازکند
بازکه
بازکوشیدن
بازکی
بازکیاگوراب
بازگاه
بازگذار
بازگذاردن
بازگذاشتن
بازگذاشته
بازگذشتن
بازگذشته
بازگر
بازگرد
بازگردان
بازگرداندن
بازگردانیدن
بازگردش
بازگردنده
بازگردیدن
بازگردیدگی
بازگرفتن
بازگرفتگی
بازگستردن
بازگسستن
بازگشا
بازگشادن
بازگشت
بازگشتن
بازگشتنگاه
بازگشته
بازگشودن
بازگفت
بازگفتن
بازگل
بازگو
بازگون
بازگونه
بازگونگی
بازگوکردن
بازگوی
بیشتر