ترثی

ترثین

ترثیه

ترج

ترجاله

ترجالی

ترجان

ترجح

ترجرج

ترجز

ترجع

ترجل

ترجله

<hr> مترادف ترجمان : تعبیر، تفسیر، شرح، گزارش، نقل، گزارنده، مترجم، بیوگرافی، زندگی نامه، شرح حال <hr> برابر پارسی : ترگمان، ترزبان

مترادف ترجمان : تعبیر، تفسیر، شرح، گزارش، نقل، گزارنده، مترجم، بیوگرافی، زندگی نامه، شرح حال برابر پارسی : ترگمان، ترزبان

ترجمان

ترجمان الاسرار

ترجمان تونسی

ترجمان دادن

ترجمان داشتن

ترجمان شدن

ترجمان کشیدن

ترجمان گرفتن

ترجمانی

ترجمانی کردن

ترجمانیه

ترجمت

<hr> مترادف ترجمه : برگردان، نقل، بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال، گزارش <hr> برابر پارسی : برگردان، برگردانی، ترزبانی، ترگویه، نورند، ویچاردن

مترادف ترجمه : برگردان، نقل، بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال، گزارش برابر پارسی : برگردان، برگردانی، ترزبانی، ترگویه، نورند، ویچاردن

ترجمه

ترجمه نویس

<hr> برابر پارسی : ترگو ییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن

برابر پارسی : ترگو ییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن

ترجمه کردن

ترجهاره

ترجهاله

ترجهالی

ترجی

ترجیب

<hr> مترادف ترجیح : اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت <hr> برابر پارسی : برتری، برتری دادن، به شماری، والایی

مترادف ترجیح : اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت برابر پارسی : برتری، برتری دادن، به شماری، والایی

ترجیح

<hr> مترادف ترجیح دادن : برتری دادن، برتر شمردن، رجحان دادن، مزیت قائل شدن <hr> برابر پارسی : برتری دادن، برتر نهادن، برتر دانستن

مترادف ترجیح دادن : برتری دادن، برتر شمردن، رجحان دادن، مزیت قائل شدن برابر پارسی : برتری دادن، برتر نهادن، برتر دانستن

ترجیح دادن

ترجیح یافتن

ترجید

ترجیز

<hr> مترادف ترجیع : بازگرد، برگردان، برگشت، تحریر

مترادف ترجیع : بازگرد، برگردان، برگشت، تحریر

ترجیع

ترجیع بند

ترجیعبند

ترجیل

ترجیله

ترجیم

ترجین

<hr> مترادف ترجیه : امیدواری، رجا ، امیدوارسازی، امیددهی <hr> متضاد ترجیه : نومیدی، یاس

مترادف ترجیه : امیدواری، رجا ، امیدوارسازی، امیددهی متضاد ترجیه : نومیدی، یاس

واژه های حرف "ت" - لغت نامه دهخدا