صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "خ" - لغت نامه دهخدا
خانه ٔ چوبین
خانه ٔ کردگار
خانه ٔ کعبه
خانه ٔ کلک
خانه ٔ کم
خانه ٔ کمان
خانه ٔ گداها
خانه ٔ گل
خانه ٔ گلی
خانه ٔ گور
خانه ٔ یک آشیانه
خانه ٔ یک اشیانه
خانه پا
خانه پاک کردن
خانه پایی
خانه پرداختن
خانه پرداز
خانه پردازی
خانه پرستی
خانه پرستیدن
خانه پرور
خانه پرورد
خانه پروردی
خانه پزی
خانه پشتان
خانه کاری
خانه کت
خانه کت بکر
خانه کردن
خانه کشی
خانه کن
خانه کنار
خانه کهدان
خانه کوه
خانه کوچ
خانه کیان
خانه گاه
خانه گرد
خانه گرداب
خانه گرفتن
خانه گزان
خانه گل
خانه گیر
خانه گیری
خانه یکی
خانه یکی شدن
خانها
خانو
بیشتر