صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ر" - لغت نامه دهخدا
رو آمدن
رو آوردن
رو افتادن
رو امدن
رو انداختن
رو اوردن
رو باختن
رو باز کردن
رو بازگشادن
رو بازی
رو برتافتن
رو برگرداندن
رو برگردانیدن
رو بستن
رو بیا
رو تابیدن
رو تافتن
رو ترش کردن
رو دادن
رو داشتن
رو در هم کشیدن
رو در واسی
رو درماندن
رو درکشیدن
رو دست خوردن
رو دست رفتن
رو دستی
رو ذوی
رو رفتن
رو روه
رو زدن
رو ساختن
رو سخت
رو سخت کردن
رو سنجان
رو شدن
رو شسته
رو فراخ
رو فرمودن
رو فکندن
رو ماندن
رو نمودن
رو نهادن
رو نهان کردن
رو نهفتن
رو وار
رو وارو
رو پنهان کردن
بیشتر