صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ز" - لغت نامه دهخدا
زیرابیه
زیراستاق
زیرافکن
زیرافکند
زیران
زیرانداز
زیرانگ
زیراه
زیراهک
زیراک
زیراکه
زیربا
زیرباج
زیرباجیه
زیرباد
زیرباذ
زیربالا
زیربامدات
زیربای
زیربر
زیربریان
زیربزرگ
زیربزرگان
زیربند
زیرتنگ
زیرتنگ بی
زیرتنگ چمشک
زیرجامه
زیرجان
زیرجوبی
زیرحلقی
زیرخرد
زیرخسب
زیرخواب
زیرخوابی
زیرخوان
زیرخورد
زیردج
زیردریایی
زیردست
زیردستی
زیرده
زیردوتا
زیرراه
زیررود
زیرزار
زیرزمین
زیرزمینی
بیشتر