صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ق" - لغت نامه دهخدا
قضابلا
قضابه
قضات
قضاض
قضاضیم
قضاع
قضاعه
قضاعی
قضاف
قضاقض
قضاقضه
قضاقورتکی
قضام
قضاه
قضاه سته
قضاوت
قضاوت ورزیدن
قضاک
قضای حاجت
قضایا
قضب
قضبات
قضبان
قضبه
قضض
قضع
قضعم
قضف
قضفان
قضفه
قضقاض
قضقضه
قضلام
قضم
قضماء
قضمه
قضه
قضی
قضیب
قضیض
قضیف
قضیم
قضیمه
قضین
قضیه
قضیه حملیه
قضیه شرطیه
قضیه منعکسه
بیشتر