نجاتی مشهدی

نجاتی نیشابوری

نجاث

<hr> مترادف نجاح : پیروزی، رستگاری، فلاح، حاجت روایی، کامیابی، مرادمندی

مترادف نجاح : پیروزی، رستگاری، فلاح، حاجت روایی، کامیابی، مرادمندی

نجاح

نجاحه

نجاحی

نجاخ

نجاخه

نجاد

نجادت

نجاده

نجادی

<hr> مترادف نجار : درودگر <hr> برابر پارسی : درود گر، چوبکار، درودگر

مترادف نجار : درودگر برابر پارسی : درود گر، چوبکار، درودگر

نجار

نجار ساغرجی

نجار شروان

نجارت

نجارده

نجاره

نجارکلا

<hr> برابر پارسی : درودگری

نجاری

نجاری سمرقندی

نجاریه

نجاز

نجاسات

<hr> مترادف نجاست : آلودگی، براز، بول، پلیدی، جعل، غایط، فضله، کثافت، گه، مدفوع، نجسی، وژن <hr> متضاد نجاست : طهارت، نظافت <hr> برابر پارسی : پلیدی، ناپاکی، آلودگی

مترادف نجاست : آلودگی، براز، بول، پلیدی، جعل، غایط، فضله، کثافت، گه، مدفوع، نجسی، وژن متضاد نجاست : طهارت، نظافت برابر پارسی : پلیدی، ناپاکی، آلودگی

نجاست

نجاسه

نجاش

نجاشه

نجاشی

نجاع

نجاف

نجاق

نجال

نجام

نجامه

نجانیکث

نجانیکثی

نجاه

نجاوه

نجاویده

نجاکث

نجاکثی

نجایب

نجایه

نجب

<hr> مترادف نجبا : اشراف، اعیان، نجیب زادگان

واژه های حرف "ن" - لغت نامه دهخدا