پارچ

<hr> مترادف پارچه : قماش، منسوج، پاره، تکه، قطعه، لخت

مترادف پارچه : قماش، منسوج، پاره، تکه، قطعه، لخت

پارچه

پارچه باف

پارچه پارچه

پارچکان

پارچین

پارژا

<hr> مترادف پارک : باغ، باغ ملی، تفرجگاه، گردشگاه، ایستگاه، توقفگاه <hr> برابر پارسی : بوستان، گردشگاه، باغ بزرگ، پردیز، نگاه داشتن خودرو، ایستاندن خودرو، باغ

مترادف پارک : باغ، باغ ملی، تفرجگاه، گردشگاه، ایستگاه، توقفگاه برابر پارسی : بوستان، گردشگاه، باغ بزرگ، پردیز، نگاه داشتن خودرو، ایستاندن خودرو، باغ

پارک

پارک ملی یلوست

پارک ملی یلوستون

پارکاب برداشتن

پارکابی

پارکر

پارکه

پارکها

پارگا

پارگک

<hr> مترادف پارگی : انخراق، انقطاع، دریدگی، گسیختگی

مترادف پارگی : انخراق، انقطاع، دریدگی، گسیختگی

پارگی

پارگین

پارگین فراخ

پاری

پاری دوورنه

پاری نی

پاریا

پاریاب

پاریتر

پاریدن

پاریز

پاریزاتیس

پاریزه

پاریزی

پاریزیس

پاریزین

پاریس

پاریلا

پاریما

پارین

<hr> مترادف پارینه : پار، پارسال، سال گذشته <hr> متضاد پارینه : امسال

مترادف پارینه : پار، پارسال، سال گذشته متضاد پارینه : امسال

واژه های حرف "پ" - لغت نامه دهخدا