صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "پ" - لغت نامه دهخدا
پس کردن
پس کشیدن
پس کلایه
پس کوهه
پس کوهک
پس کوچه
پس گذاشتن
پس گردن
پس گردنی
پس گرفتن
پس گفتن
پس گوش افکندن
پسا
پسادست
پساروس
پساسیری
پسام من
پسامتیک اول
پسامتیک دوم
پسامتیک سوم
پسامنیت
پسان فردا
پسان فردا شب
پسان فرداشب
پسان پریروز
پسان پریشب
پسان پیرارسال
پسانتن
پسانیدن
پساوند
پساویدن
پساپیش
پساپیش شدن
پساچین
پساک
پساکلا
پساکو
پست
پست امدادی
پست بادام
پست بالا
پست بریدن
پست دادن
پست شدن
پست شمردن
پست شور
پست فطرت
پست فطرتی
بیشتر