کثحمه

کثحه

کثر

کثرات

<hr> مترادف کثرت : بسیاری، زیادی، فرط، وفور، تعدد، تکثر <hr> متضاد کثرت : قلت، وحدت <hr> برابر پارسی : فراوانی، انبوهی، بسیاری، سرشاری، فزونی

مترادف کثرت : بسیاری، زیادی، فرط، وفور، تعدد، تکثر متضاد کثرت : قلت، وحدت برابر پارسی : فراوانی، انبوهی، بسیاری، سرشاری، فزونی

کثرت

کثرت داشتن

کثره

کثری

کثع

کثعب

کثعم

کثعه

کثف

کثل

کثم

کثمه

کثنب

کثنه

کثه

کثو

کثوثه

کثوع

کثولقی

کثوه

کثوی

کثکث

کثکثان

کثکثه

کثکثی

کثی

کثیب

کثیبی

کثیث

<hr> مترادف کثیر : بس، بسیار، جزیل، زیاد، عدیده، فراوان، متعدد، نهمار، وافر <hr> متضاد کثیر : اندک، قلیل <hr> برابر پارسی : انبوه، بزرگ، بسیار، فراوان، گزاف، گسترده

مترادف کثیر : بس، بسیار، جزیل، زیاد، عدیده، فراوان، متعدد، نهمار، وافر متضاد کثیر : اندک، قلیل برابر پارسی : انبوه، بزرگ، بسیار، فراوان، گزاف، گسترده

کثیر

کثیر اضلاع

کثیر الشعر

کثیر المنفعه

کثیر الورق

کثیرا

کثیراء

کثیراضلاع

کثیرالارجل

<hr> برابر پارسی : بسیار بر، چند بر، چندین پهلو

واژه های حرف "ک" - لغت نامه دهخدا