صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "گ" - لغت نامه دهخدا
گزگز کردن
گزگزاره
گزگزی
گزی
گزی به گوزی
گزی در
گزیت
گزید
گزیدری
گزیدن
گزیدن چشم
گزیدنی
گزیده
گزیده ٔ عدنان
گزیده کردن
گزیدگی
گزیر
گزیردن
گزیرش
گزیرندگی
گزیره
گزیرپت
گزیرگه
گزین
گزین خلق دنیا
گزین فروش
گزین کردن
گزینش
گزیننده
گزینندگی
گزینه
گزینی
گزیه
گزیو
گزیک
گس
گس خلق
گسار
گساردن
گساردنی
گسارده
گسارنده
گسارندگی
گساری
گساریدن
گساریده
گساریدگی
گسانیدن
بیشتر