دانشنامه آزاد فارسی

جبهه دوم

جبهه سبز ایران

جبهه شرق

جبهه غرب

جبهه قطبی

جبهه مشارکت ایران اسلامی

جبهه ملی

جبهه ملی نجات افغانستان

جبیل

<hr> مترادف جت : هواپیما

جت

جت فویل

جت قوم

جتسیمانی

ججیانگ

جحی

<hr> مترادف جداسازی : افراز، انتزاع، تفکیک، فصل، فک

مترادف جداسازی : افراز، انتزاع، تفکیک، فصل، فک

جداسازی

جداسازی کربن

جدایی قضایی زن و شوهر

جدایی نادر از سیمین

جدایی نژادی

جدعان فهمی

جدعون

<hr> مترادف جدل : پیکار، جنگ، خصومت، داوری، ستیزه، مباحثه، محاجه، منازعه، مناقشه، نزاع <hr> برابر پارسی : درگیری، پیکار، ستیزه، گفتاورد

مترادف جدل : پیکار، جنگ، خصومت، داوری، ستیزه، مباحثه، محاجه، منازعه، مناقشه، نزاع برابر پارسی : درگیری، پیکار، ستیزه، گفتاورد

جدل

جدلیا

<hr> مترادف جده : آبی بی، بی بی، مادربزرگ، ننه <hr> متضاد جده : جد، نیا <hr> برابر پارسی : پدر

مترادف جده : آبی بی، بی بی، مادربزرگ، ننه متضاد جده : جد، نیا برابر پارسی : پدر

جده

<hr> مترادف جدول : طرح، نمودار، جو، جویبار، نهر <hr> برابر پارسی : چهار خانه، زیگ

مترادف جدول : طرح، نمودار، جو، جویبار، نهر برابر پارسی : چهار خانه، زیگ

جدول

جدول تبدیل

جدول تخصیص فایل

جدول تناوبی عناصر

جدول زندگی

جدول پانت

جدول کلمات متقاطع

<hr> مترادف جدی : بهمن ماه، بزغاله نر | جاهد، ساعی، سختگیر، کوشا، مجد، وظیفه شناس، اکید <hr> متضاد جدی : شوخی <hr> برابر پارسی : پرتلاش، پرکار، پشتکاردار

مترادف جدی : بهمن ماه، بزغاله نر | جاهد، ساعی، سختگیر، کوشا، مجد، وظیفه شناس، اکید متضاد جدی : شوخی برابر پارسی : پرتلاش، پرکار، پشتکاردار

جدی

جدید بحر

جدیده

جدیدی عباس

جدیکار بیوک

<hr> مترادف جذام : آکله، ابرص، خوره <hr> برابر پارسی : خوره

مترادف جذام : آکله، ابرص، خوره برابر پارسی : خوره

جذام

<hr> مترادف جذب : انجذاب، جاذبه، ربایش، کشش <hr> برابر پارسی : ربایش، کشش، گیرش

مترادف جذب : انجذاب، جاذبه، ربایش، کشش برابر پارسی : ربایش، کشش، گیرش

جذب

جذب سطحی

جذب سنجی

جذب شیمیایی

جذب صوت

جذب نور

جذب و ساخت

<hr> مترادف جذبه : دلربایی، گیرایی، ملاحت، انجذاب، سلطه، خلسه <hr> برابر پارسی : گیرایی

مترادف جذبه : دلربایی، گیرایی، ملاحت، انجذاب، سلطه، خلسه برابر پارسی : گیرایی

جذبه

<hr> مترادف جذر : بن، پایه، ریشه <hr> برابر پارسی : ریشه، مَکَند

مترادف جذر : بن، پایه، ریشه برابر پارسی : ریشه، مَکَند

واژه های حرف "ج" - دانشنامه آزاد فارسی