دانشنامه آزاد فارسی

دست چنبری

دست چپی ها

<hr> مترادف دستار : سربند، طیلسان، عصابه، عمامه، مندیل، دستمال

مترادف دستار : سربند، طیلسان، عصابه، عمامه، مندیل، دستمال

دستار

<hr> مترادف دستان : آهنگ، سرود، لحن، نغمه، نوا، تزویر، حیله، دوال، فسون، مکر، نیرنگ

مترادف دستان : آهنگ، سرود، لحن، نغمه، نوا، تزویر، حیله، دوال، فسون، مکر، نیرنگ

دستان

<hr> برابر پارسی : دستگرد

دستجرد

دسترسی

دسترسی از راه دور

دسترسی تصادفی اطلاعات

دسترسی مستقیم

دستغیب

دستغیب سید علی محمد

دستغیب عبدالحسین

دستغیب عبدالعلی

دستغیب مینا

<hr> مترادف دستفروش : خرده فروش، دوره گرد، طواف

مترادف دستفروش : خرده فروش، دوره گرد، طواف

دستفروش

<hr> مترادف دستمزد : اجر، اجرت، حق الزحمه، حق القدم

مترادف دستمزد : اجر، اجرت، حق الزحمه، حق القدم

دستمزد

<hr> مترادف دسته : سنخ، صنف، قسم، گونه، باند، جماعت، جمع، جمعیت، جوخه، رجه، رسته، رسد، عده، فرقه، گروه، قبضه

مترادف دسته : سنخ، صنف، قسم، گونه، باند، جماعت، جمع، جمعیت، جوخه، رجه، رسته، رسد، عده، فرقه، گروه، قبضه

دسته

دسته انگشت گذاری

دسته اوندی

دسته حسین چوبی

دسته سید احمدخان باشی

دسته معیر

دسته های زهره و مینا

دستوت دو تراسی انتوان

<hr> مترادف دستور : گرامر، نحو، تحکم، حکم، فرمایش، فرمان، آیین، روش، ضابطه، قاعده، قانون، ترتیب، وزیر، برنامه <hr> متضاد دستور : نهی <hr> برابر پارسی : فرمان

مترادف دستور : گرامر، نحو، تحکم، حکم، فرمایش، فرمان، آیین، روش، ضابطه، قاعده، قانون، ترتیب، وزیر، برنامه متضاد دستور : نهی برابر پارسی : فرمان

دستور

دستور الوزراء

دستور دبیری

دستور زبان

دستور زبان حساس به متن

دستور زبان فارسی

دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم

دستور همت

دستور گشتاری زایشی

دستورالملوک

دستورنامه

دستورنامه کسروی

دستکاری نرم افزار

دستکش

<hr> مترادف دستگاه : آلت، ابزار، اسباب، سامان، بساط، جهاز، سیستم، مجموعه، آپارات، ماشین، ساز، نوا، تجمل، جاه، جلال، مایه، ثروت، سرمایه، واحد

مترادف دستگاه : آلت، ابزار، اسباب، سامان، بساط، جهاز، سیستم، مجموعه، آپارات، ماشین، ساز، نوا، تجمل، جاه، جلال، مایه، ثروت، سرمایه، واحد

واژه های حرف "د" - دانشنامه آزاد فارسی