دانشنامه آزاد فارسی

گنبد فخرالدوله

گنبد قابوس

گنبد مدور

گنبد مرداویج

گنبد ژیودزیک

گنبد کافر

گنبد کاووس شهر

گنبد کاووس شهرستان

گنبد کبود

گنت

گنت شهر

گنت قله

گنتس فریدریش فون

گنج اباد

گنج باداورد

گنج باداورده صاحبقرانی

گنج دانش

گنج دره

گنج شایگان

گنج علی خان

گنج نامه

گنج های سیرا مادره

گنجاپور ناظم

<hr> مترادف گنجایش : سعه، ظرفیت، فراخنا، فراخی، گشادگی، وسع، وسعت، استعداد، قابلیت

مترادف گنجایش : سعه، ظرفیت، فراخنا، فراخی، گشادگی، وسع، وسعت، استعداد، قابلیت

گنجایش

<hr> مترادف گنجشک : چغوک، چوزه، عصفور، ملوچ، ملیج

مترادف گنجشک : چغوک، چوزه، عصفور، ملوچ، ملیج

گنجشک

گنجشک برفی

گنجشک سانان

گنجعلی خان حمام

گنجعلی خان مجموعه بنا

<hr> مترادف گنجه : اشکاف، دولاب، قفسه

مترادف گنجه : اشکاف، دولاب، قفسه

گنجه

گنجه ای داوود

گنجه ای رضا

گنجی

گنجی اکبر

گنجی محمدحسن

گنجی منوچهر

گنجی پری یوش

گنجینه استراباد

گنجینه دانشمندان

گنجینه زندگان

گنجینه فنون

<hr> مترادف گند : بدبو، عفن، متعفن، بوی بد، تعفن، فاسد | جند، جیش، خیل، سپاه، عسکر، لشکر، خایه، خصیه <hr> متضاد گند : معطر

مترادف گند : بدبو، عفن، متعفن، بوی بد، تعفن، فاسد | جند، جیش، خیل، سپاه، عسکر، لشکر، خایه، خصیه متضاد گند : معطر

واژه های حرف "گ" - دانشنامه آزاد فارسی