فرهنگ عمید

بنده وار

<hr> مترادف بنده پرور : بنده نواز، زیردست نواز

مترادف بنده پرور : بنده نواز، زیردست نواز

بنده پرور

بندوز

بندپایان

بندک

بندکش

بندکشی

بندگاه

<hr> مترادف بندگی : پرستش، عبودیت، خدمت، خدمتکاری، خدمتگزاری، غلامی، نوکری، اسارت، بردگی، اطاعت، انقیاد ، آقایی، آزادی، حریت <hr> متضاد بندگی : ربوبیت

مترادف بندگی : پرستش، عبودیت، خدمت، خدمتکاری، خدمتگزاری، غلامی، نوکری، اسارت، بردگی، اطاعت، انقیاد ، آقایی، آزادی، حریت متضاد بندگی : ربوبیت

بندگی

<hr> مترادف بندی : اسیر، بازداشت، دربند، زندانی، محبوس <hr> متضاد بندی : آزاد

مترادف بندی : اسیر، بازداشت، دربند، زندانی، محبوس متضاد بندی : آزاد

بندی

بندی بان

بندی خانه

<hr> مترادف بندیخانه : دوستاق خانه، زندان، سیاهچال، محبس

مترادف بندیخانه : دوستاق خانه، زندان، سیاهچال، محبس

بندیخانه

بندیدن

بندیمه

بندیوان

بنزن

بنزوات

بنزول

<hr> مترادف بنزین : تقطیرشده نفت، سوخت <hr> متضاد بنزین : گازوئیل <hr> برابر پارسی : نفتک

مترادف بنزین : تقطیرشده نفت، سوخت متضاد بنزین : گازوئیل برابر پارسی : نفتک

بنزین

بنساله

بنست

بنشاختن

<hr> مترادف بنشن : خواربار، حبوبات

مترادف بنشن : خواربار، حبوبات

بنشن

<hr> مترادف بنصر : انگشت چهارم، چلک، کلیک

مترادف بنصر : انگشت چهارم، چلک، کلیک

بنصر

بنفسج

<hr> مترادف بنفش : بنفشه گون، کبود، کبودرنگ

مترادف بنفش : بنفشه گون، کبود، کبودرنگ

بنفش

بنفشه

بنفشه زار

بنفشه ستان

بنفشه مو

بنفوز

<hr> مترادف بنلاد : اساس، بنیاد، پایه، پی، طبقه، قشر، لایه، بنا، دیوار، پشتیبان، حامی

مترادف بنلاد : اساس، بنیاد، پایه، پی، طبقه، قشر، لایه، بنا، دیوار، پشتیبان، حامی

بنلاد

<hr> مترادف بنه : اثاث، اثاثیه، بار، توشه، زادراه، مایملک، مال، دارایی، اصل، بیخ، ریشه، جا، یرد، منزلگاه، مکان، خانه، آشیانه، منزل، وسایل، تدارکات، آذوقه، موخره سپاه، موخره الجیش

مترادف بنه : اثاث، اثاثیه، بار، توشه، زادراه، مایملک، مال، دارایی، اصل، بیخ، ریشه، جا، یرد، منزلگاه، مکان، خانه، آشیانه، منزل، وسایل، تدارکات، آذوقه، موخره سپاه، موخره الجیش

بنه

بنه کن

بنه گاه

بنو

بنو سرخ

بنوان

<hr> مترادف بنوت : پسری، پسرخواندگی، فرزند بودن <hr> متضاد بنوت : ابوت

مترادف بنوت : پسری، پسرخواندگی، فرزند بودن متضاد بنوت : ابوت

بنوت

بنود

بنوره

بنوسرخ

بنوسیاه

بنون

بنوه

<hr> مترادف بنک : جا، محل، مکان، بنگاه، اثر، رد، نقش، پی، ردپا، نقش پا

مترادف بنک : جا، محل، مکان، بنگاه، اثر، رد، نقش، پی، ردپا، نقش پا

بنک

<hr> مترادف بنکدار : عمده فروش <hr> متضاد بنکدار : خرده فروش

مترادف بنکدار : عمده فروش متضاد بنکدار : خرده فروش

واژه های حرف "ب" - فرهنگ عمید