فرهنگ عمید

<hr> مترادف دهش : احسان، انعام، بخشش، بخشندگی، بذل، داد، عطا، موهبت، هبه

مترادف دهش : احسان، انعام، بخشش، بخشندگی، بذل، داد، عطا، موهبت، هبه

دهش

<hr> مترادف دهشت : بیم، پروا، ترس، خوف، وحشت، هراس، هول، اضطراب، قلق، تعجب، حیرت، سرگشتگی، شگفتی

مترادف دهشت : بیم، پروا، ترس، خوف، وحشت، هراس، هول، اضطراب، قلق، تعجب، حیرت، سرگشتگی، شگفتی

دهشت

<hr> مترادف دهقان : برزگر، حارث، دهگان، روستایی، زارع، زراعت پیشه، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر، ناطور، ایرانی، مورخ <hr> متضاد دهقان : ارباب، مالک <hr> برابر پارسی : دهگان، کشاورز

مترادف دهقان : برزگر، حارث، دهگان، روستایی، زارع، زراعت پیشه، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر، ناطور، ایرانی، مورخ متضاد دهقان : ارباب، مالک برابر پارسی : دهگان، کشاورز

دهقان

دهقنت

<hr> مترادف دهل : دبداب، دف، طبل، کوس، نقاره

مترادف دهل : دبداب، دف، طبل، کوس، نقاره

دهل

دهل دریده

دهل زن

دهله

دهلوی

<hr> مترادف دهلیز : تونل، دالان، راهرو، نقب، هشتی

مترادف دهلیز : تونل، دالان، راهرو، نقب، هشتی

دهلیز

دهلیزه

دهم

دهما

دهمست

<hr> مترادف دهن : چربی، روغن، زیت

مترادف دهن : چربی، روغن، زیت

دهن

<hr> مترادف دهن دره : خمیازه، دهان دره

مترادف دهن دره : خمیازه، دهان دره

دهن دره

دهن کجی

دهناد

دهنج

دهنده

<hr> مترادف دهنه : افسار، عنان، لجام، لگام، مهار

مترادف دهنه : افسار، عنان، لجام، لگام، مهار

دهنه

دهه

دهور

دهون

<hr> مترادف دهکده : آبادی، ده، دهات، رستاق، روستا، قریه، قصبه

مترادف دهکده : آبادی، ده، دهات، رستاق، روستا، قریه، قصبه

دهکده

دهگان

دهیو

دهیوپد

<hr> مترادف دو : تاخت، خیز، کورس، دور، نوبت

مترادف دو : تاخت، خیز، کورس، دور، نوبت

دو

دو اتشه

دو برادران

دو به هم زنی

دو خواهر

دو رویه

دو شاخه

دو فلزی

دوآتشه

دوئل

<hr> مترادف دوا : دارو، درمان، معالجه <hr> برابر پارسی : دارو

مترادف دوا : دارو، درمان، معالجه برابر پارسی : دارو

دوا

<hr> مترادف دواب : انعام، چهارپایان، ستور <hr> متضاد دواب : جانور، دد <hr> برابر پارسی : چهارپایان، چارپایان

مترادف دواب : انعام، چهارپایان، ستور متضاد دواب : جانور، دد برابر پارسی : چهارپایان، چارپایان

دواب

<hr> مترادف دوات : آمه، جوهردان، دویت، مرکب دان <hr> برابر پارسی : سیاهی دان، دوده دان، دوداب دان

مترادف دوات : آمه، جوهردان، دویت، مرکب دان برابر پارسی : سیاهی دان، دوده دان، دوداب دان

واژه های حرف "د" - فرهنگ عمید