فرهنگ عمید

<hr> مترادف دیمومت : پایایی، جاودانگی، خلود، دوام

مترادف دیمومت : پایایی، جاودانگی، خلود، دوام

دیمومت

<hr> مترادف دین : آیین، شرع، شریعت، کیش، مذهب، نحله | بدهی، قرض، قرضه، وام <hr> متضاد دین : طلب <hr> برابر پارسی : بدهی، وام، وام زمان دار

مترادف دین : آیین، شرع، شریعت، کیش، مذهب، نحله | بدهی، قرض، قرضه، وام متضاد دین : طلب برابر پارسی : بدهی، وام، وام زمان دار

دین

<hr> مترادف دین دار : باتقوا، بادیانت، پارسا، مؤمن، متدین، متشرع، متقی، مقدس <hr> متضاد دین دار : بی دین، لامذهب

مترادف دین دار : باتقوا، بادیانت، پارسا، مؤمن، متدین، متشرع، متقی، مقدس متضاد دین دار : بی دین، لامذهب

دین دار

دین داری

دین ور

<hr> مترادف دین پرور : دین پژوه، دین پناه، دینور، متدین <hr> متضاد دین پرور : نامتدین

مترادف دین پرور : دین پژوه، دین پناه، دینور، متدین متضاد دین پرور : نامتدین

دین پرور

دین پناه

دین پژوه

<hr> مترادف دینار : درم، درهم، ریال، زر، پیسه، پول، وجه <hr> برابر پارسی : دِنار

مترادف دینار : درم، درهم، ریال، زر، پیسه، پول، وجه برابر پارسی : دِنار

دینار

دینارگان

دینامو

دینامومتر

<hr> برابر پارسی : شکافنده

دینامیت

دینامیسم

<hr> برابر پارسی : پویاییشناسی، پویا

برابر پارسی : پویاییشناسی، پویا

دینامیک

<hr> مترادف دینداری : پارسایی، تدین، تقوا، خداترسی، دیانت <hr> متضاد دینداری : بی دینی

مترادف دینداری : پارسایی، تدین، تقوا، خداترسی، دیانت متضاد دینداری : بی دینی

دینداری

دینه

دینور

دینکرت

<hr> مترادف دیه : آبادی، ده، دهات، رستاق، روستا، قریه، قصبه | تقاص، خونبها <hr> برابر پارسی : خونبها، خون بها

مترادف دیه : آبادی، ده، دهات، رستاق، روستا، قریه، قصبه | تقاص، خونبها برابر پارسی : خونبها، خون بها

دیه

دیهه

<hr> مترادف دیهیم : افسر، تاج، دیهول، اکلیل

مترادف دیهیم : افسر، تاج، دیهول، اکلیل

دیهیم

دیهیم جو

<hr> مترادف دیو : ابلیس، اهرمن، اهریمن، روح پلید، شیطان، عفریت <hr> متضاد دیو : فرشته، ملک

مترادف دیو : ابلیس، اهرمن، اهریمن، روح پلید، شیطان، عفریت متضاد دیو : فرشته، ملک

دیو

<hr> مترادف دیوار : جدار، آوار، بارو، حصار

مترادف دیوار : جدار، آوار، بارو، حصار

دیوار

دیوار کوب

دیواربست

<hr> مترادف دیواره : جدار، دیوار

مترادف دیواره : جدار، دیوار

دیواره

دیوارکوب

دیواری

دیواستنبه

دیواسپست

<hr> مترادف دیوان : داره، دفترخانه، محکمه، وزارت خانه، دفتر، سفینه، مجموعه، دیوها، شیاطین، دولت

مترادف دیوان : داره، دفترخانه، محکمه، وزارت خانه، دفتر، سفینه، مجموعه، دیوها، شیاطین، دولت

دیوان

دیوان بیگی

دیوان خانه

<hr> مترادف دیوانه : مجنون، شیدا، شیفته، واله، خل، کم عقل، مخبط، مصروع، هار <hr> متضاد دیوانه : عاقل

مترادف دیوانه : مجنون، شیدا، شیفته، واله، خل، کم عقل، مخبط، مصروع، هار متضاد دیوانه : عاقل

دیوانه

دیوانه سار

<hr> مترادف دیوانه وار : جنون آمیز، دیوانه وش، مجنون وار <hr> متضاد دیوانه وار : خردمندانه

مترادف دیوانه وار : جنون آمیز، دیوانه وش، مجنون وار متضاد دیوانه وار : خردمندانه

دیوانه وار

<hr> مترادف دیوانه وش : احمق، دیوانه وار، مجنون وار <hr> متضاد دیوانه وش : عاقلانه، عاقل وار

مترادف دیوانه وش : احمق، دیوانه وار، مجنون وار متضاد دیوانه وش : عاقلانه، عاقل وار

دیوانه وش

<hr> مترادف دیوانگی : جنون، سفاهت <hr> متضاد دیوانگی : هوشیاری

مترادف دیوانگی : جنون، سفاهت متضاد دیوانگی : هوشیاری

دیوانگی

دیوباد

دیوبند

<hr> مترادف دیوث : بی حمیت، بی غیرت، پس درنشین، جاکش، قرمساق، قلتبان، قواد، نامرد <hr> متضاد دیوث : غیرتمند <hr> برابر پارسی : بی رگ، بی منش، پژاوند

مترادف دیوث : بی حمیت، بی غیرت، پس درنشین، جاکش، قرمساق، قلتبان، قواد، نامرد متضاد دیوث : غیرتمند برابر پارسی : بی رگ، بی منش، پژاوند

واژه های حرف "د" - فرهنگ عمید