فرهنگ عمید

سه پخت

سه چرخه

<hr> مترادف سه کنج : زاویه، گوشه

مترادف سه کنج : زاویه، گوشه

سه کنج

سه کوهک

سه گان

<hr> مترادف سه گانه : تثلیث، ثلاث، ثلاثه | سه عضوی، سه تایی

مترادف سه گانه : تثلیث، ثلاث، ثلاثه | سه عضوی، سه تایی

سه گانه

سه گاه

سه گل

سه گوش

سه گوهر

<hr> مترادف سه یک : ثلث، یک ثلث، یک سوم

مترادف سه یک : ثلث، یک ثلث، یک سوم

سه یک

سه یکی

<hr> مترادف سها : اختر، ستاره، کوکب، نجم <hr> متضاد سها : مهر، خورشید

مترادف سها : اختر، ستاره، کوکب، نجم متضاد سها : مهر، خورشید

سها

سهاد

سهاله

<hr> مترادف سهام : تیرها، اوراق مشارکت، سهم ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، پاره ها <hr> برابر پارسی : دانگ ها، بخش ها، انباز ها

مترادف سهام : تیرها، اوراق مشارکت، سهم ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، پاره ها برابر پارسی : دانگ ها، بخش ها، انباز ها

سهام

<hr> مترادف سهر : بیداری، شب بیداری، بیدار ماندن

مترادف سهر : بیداری، شب بیداری، بیدار ماندن

سهر

سهراب

سهره

سهروردیه

سهستن

<hr> مترادف سهل : آسان، ساده، میسر ، نرم، روان، هموار، کوچک، ناچیز، کم اهمیت، اندک، کم <hr> متضاد سهل : بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل <hr> برابر پارسی : آسان، ساده

مترادف سهل : آسان، ساده، میسر ، نرم، روان، هموار، کوچک، ناچیز، کم اهمیت، اندک، کم متضاد سهل : بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل برابر پارسی : آسان، ساده

سهل

<hr> مترادف سهل العبور : پیمودنی <hr> متضاد سهل العبور : صعب العبور <hr> برابر پارسی : آسان، آسان رو، خوب

مترادف سهل العبور : پیمودنی متضاد سهل العبور : صعب العبور برابر پارسی : آسان، آسان رو، خوب

سهل العبور

<hr> مترادف سهل العلاج : درمان پذیر، شفایافتنی، مداواپذیر <hr> متضاد سهل العلاج : صعب العلاج، درمان ناپذیر <hr> برابر پارسی : درمان پذیر، چاره پذیر

مترادف سهل العلاج : درمان پذیر، شفایافتنی، مداواپذیر متضاد سهل العلاج : صعب العلاج، درمان ناپذیر برابر پارسی : درمان پذیر، چاره پذیر

سهل العلاج

سهل القبول

سهل القیاد

<hr> مترادف سهل الهضم : خوشگوار، زودهضم، سریع الهضم <hr> متضاد سهل الهضم : بدگوار، دیرهضم

مترادف سهل الهضم : خوشگوار، زودهضم، سریع الهضم متضاد سهل الهضم : بدگوار، دیرهضم

سهل الهضم

<hr> مترادف سهل الوصول : زودیاب، سهل الحصول، یافتنی <hr> متضاد سهل الوصول : دست نیافتنی، دیریاب، دشواریاب، نایاب <hr> برابر پارسی : آسان رس، آسان یاب، آسانیاب

مترادف سهل الوصول : زودیاب، سهل الحصول، یافتنی متضاد سهل الوصول : دست نیافتنی، دیریاب، دشواریاب، نایاب برابر پارسی : آسان رس، آسان یاب، آسانیاب

سهل الوصول

<hr> مترادف سهل انگار : آسان گیر، بی مبالات، سهل گیر، مسامح، مسامحه کار، لاابالی، لاقید، ولنگار <hr> متضاد سهل انگار : سختگیر، سور

مترادف سهل انگار : آسان گیر، بی مبالات، سهل گیر، مسامح، مسامحه کار، لاابالی، لاقید، ولنگار متضاد سهل انگار : سختگیر، سور

سهل انگار

<hr> مترادف سهم : بهر، بهره، حصه، قسمت، نصیب، بیم، ترس، دهشت، خوف، هراس، هول، هیبت، شکوه، هیمنه، جذبه، پیکان، تیر، خدنگ، فلش، قرعه <hr> برابر پارسی : بهره، بخش، دانگ

مترادف سهم : بهر، بهره، حصه، قسمت، نصیب، بیم، ترس، دهشت، خوف، هراس، هول، هیبت، شکوه، هیمنه، جذبه، پیکان، تیر، خدنگ، فلش، قرعه برابر پارسی : بهره، بخش، دانگ

سهم

<hr> مترادف سهمناک : بیمناک، ترس آور، ترسناک، خوفناک، دهشت زده، دهشتناک، رعب آور، رعب انگیز، موحش، مهیب، مهیل، واهمه ناک، هراسیده، هولناک

مترادف سهمناک : بیمناک، ترس آور، ترسناک، خوفناک، دهشت زده، دهشتناک، رعب آور، رعب انگیز، موحش، مهیب، مهیل، واهمه ناک، هراسیده، هولناک

سهمناک

سهمگن

<hr> مترادف سهمگین : ترسناک، خوفناک، دلهره اور، دلهره زا، مخوف، مهیب، وحشت انگیز، مهیل، وهمناک، هراس انگیز، هراسناک، هولناک

مترادف سهمگین : ترسناک، خوفناک، دلهره اور، دلهره زا، مخوف، مهیب، وحشت انگیز، مهیل، وهمناک، هراس انگیز، هراسناک، هولناک

سهمگین

سهمیدن

<hr> مترادف سهو : اشتباه، خبط، خطا، سقط ، سقیم، غلط، نادرست، ناصواب ، لغزش، نسیان، غفلت، فراموشی، فراموش کردن، خبط کردن، خطا کردن <hr> متضاد سهو : صواب، درست، صحیح <hr> برابر پارسی : فراموش کردن

مترادف سهو : اشتباه، خبط، خطا، سقط ، سقیم، غلط، نادرست، ناصواب ، لغزش، نسیان، غفلت، فراموشی، فراموش کردن، خبط کردن، خطا کردن متضاد سهو : صواب، درست، صحیح برابر پارسی : فراموش کردن

سهو

سهو القلم

سهوالقلم

سهواللسان

سهول

<hr> مترادف سهولت : آسانی، سادگی، یسر <hr> متضاد سهولت : اشکال، دشواری، صعوبت <hr> برابر پارسی : آسانی، سادگی

مترادف سهولت : آسانی، سادگی، یسر متضاد سهولت : اشکال، دشواری، صعوبت برابر پارسی : آسانی، سادگی

سهولت

<hr> مترادف سهی : راست، صاف، راست قامت، کشیده ، تازه، نوجوان <hr> متضاد سهی : کژ

مترادف سهی : راست، صاف، راست قامت، کشیده ، تازه، نوجوان متضاد سهی : کژ

سهی

سهیل

<hr> مترادف سهیم : انباز، بهره بر، حصه دار، سهم دار، شریک، شریک المال <hr> برابر پارسی : هم سود، انباز

مترادف سهیم : انباز، بهره بر، حصه دار، سهم دار، شریک، شریک المال برابر پارسی : هم سود، انباز

سهیم

<hr> مترادف سو : جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه، پرتو، روشنایی، نور، سود، منفعت، نفع، خیال، گمان، توان بینایی، دید <hr> برابر پارسی : زشتی، بدی، اندوه

مترادف سو : جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه، پرتو، روشنایی، نور، سود، منفعت، نفع، خیال، گمان، توان بینایی، دید برابر پارسی : زشتی، بدی، اندوه

سو

<hr> برابر پارسی : سراچه

سوئیت

<hr> مترادف سوا : بجز، جدااز، جداگانه، جز، علی حده، غیراز، منتزع، وا، جدا، برابر، معادل، یکسان

مترادف سوا : بجز، جدااز، جداگانه، جز، علی حده، غیراز، منتزع، وا، جدا، برابر، معادل، یکسان

سوا

<hr> مترادف سوابق : سابقه ها، گذشته ها، سرگذشتها، تاریخچه ها <hr> برابر پارسی : پیشینه، پیشینه ها

مترادف سوابق : سابقه ها، گذشته ها، سرگذشتها، تاریخچه ها برابر پارسی : پیشینه، پیشینه ها

سوابق

<hr> مترادف سواحل : ساحل ها، کناره ها، کرانه ها

مترادف سواحل : ساحل ها، کناره ها، کرانه ها

واژه های حرف "س" - فرهنگ عمید