فرهنگ عمید

پاغند

پافزار

<hr> مترادف پافشاری : ابرام، اصرار، ایستادگی، پاپی، تأکید، سماجت، مداومت، مقاومت

مترادف پافشاری : ابرام، اصرار، ایستادگی، پاپی، تأکید، سماجت، مداومت، مقاومت

پافشاری

پال دم

پالئوزوئیک

پالئولیتیک

پالئوژن

پالئوگرافی

پالا

پالاد

پالادیم

<hr> مترادف پالار : دیرک، ستون، شمع، عماد

مترادف پالار : دیرک، ستون، شمع، عماد

پالار

پالاری

پالاس

پالاش

پالان

پالان دوز

پالان دوزی

پالان ساییده

پالان گر

پالان گری

پالانه

پالانچه

پالانی

پالانیدن

<hr> مترادف پالاهنگ : پالهنگ، قید، کمند، مقود، یوغ

مترادف پالاهنگ : پالهنگ، قید، کمند، مقود، یوغ

پالاهنگ

پالاون

پالاپال

<hr> مترادف پالایش : پاک سازی، تصفیه، تهذیب <hr> متضاد پالایش : آلایش

مترادف پالایش : پاک سازی، تصفیه، تهذیب متضاد پالایش : آلایش

پالایش

پالایش گر

پالایشگاه

پالایشگر

پالاینده

پالایه

پالاییدن

پالاییده

پالت

<hr> برابر پارسی : بالا پوش، چوخا، آبافت

برابر پارسی : بالا پوش، چوخا، آبافت

پالتو

پالدم

پالش

پالشگاه

پالغ

پالنده

<hr> مترادف پالهنگ : پالاهنگ، رسن، عنان، لجام، لگام، مهار

مترادف پالهنگ : پالاهنگ، رسن، عنان، لجام، لگام، مهار

پالهنگ

پالو

پالوازه

پالوانه

<hr> مترادف پالودن : پاک سازی، پاک شدن، تطهیر، زدایش، ستردن، صاف کردن <hr> متضاد پالودن : آلودن

مترادف پالودن : پاک سازی، پاک شدن، تطهیر، زدایش، ستردن، صاف کردن متضاد پالودن : آلودن

واژه های حرف "پ" - فرهنگ عمید